5) خلقت شش روز بود یا هشت روز؟

این مطلب، جزئی از مطلب پاسخ ادعاهای تناقض در قرآن است. جهت مطالعۀ موارد بیشتر، اینجا کلیک کنید.

 

شبهه: (سوره 7 آیه 54، سوره 10 آیه 3، سوره 11 آیه 7 و سوره 25 آیه 59) به روشنی اعلام میکند که الله زمین و آسمانها را در 6 روز آفرید. اما در (سوره 41 آیات 9-12) جمع روزهایی که الله بدانها اشاره میکند 8 روز است.

پاسخ:

آنچه در این فقره تناقض جویی جالب است، اینکه برای چسباندن تناقض به قرآن بدون در نظر گرفتن تعبیرهای مختلفی که در دو گونه آیات آمده، هر دو لفظ «خلق» و «قدّر» به معنای آفریدن معنا می شود تا تناقض ادعایی بچسبد، در حالی که، دو معنای متفاوت دارند.

آیاتی که بر شش روز دلالت می کند، در آیات قرآن بسیار است که مورد تأیید است و البته بر هیچ عاقلی پوشیده نیست که منظور «روز به وجود آمده از حرکت زمین به دور خورشید» نیست،  چون هنوز زمین و خورشیدی در میان نیست.

در آیات دیگر قرآن نیز به صراحت اشاره می کند که روز نزد خداوند غیر از آن است که محاسبه می کنیم.

 در آیه ای دیگر تناقض جو آفرینش را با استفاده از آیات 9-12 سوره 41 به شمار هشت رسانده و برای این منظور لفظ «قدّر» را نیز به همان معنای آفرینش گرفته است تا شمار تناقضش جفت و جور شود.

در حالی که تقدیر به معنای اندازه گیری است، نه خلقت. به همین خاطر برخی از مفسران، مقصود از آیه را چهار فصل دانسته اند با توجه به توضیح فوق که منظور از روز، روز محاسبه ای ما نیست.

اما اگر «قدّر» را به معنای آفرینش بدانیم، باز خواسته تناقض جو برآورده نمی شود، زیرا آفرینش حاصل خیزی زمین برای آماده شدن مواد خوراکی (قوت) در آن، جدای از آفرینش زمین نیست؛ بنابراین قسمتی از چهار روز آفریدن اقوات در زمین، همان دو روزی است که زمین آفریده می شود، یعنی در واقع مجموع آفرینش زمین و اقوات (خوراکی) چهار روز می شود.

این معنا از آیه مطابق با نظر مفسرانی است که کلمه «تتمه» یا کلمه «کلّ ذلک» را در آیه 10 در تقدیر می دانند که بر اساس این تقدیر معنی آیه چنین می شود:

«مواد غذایی مختلف آن (زمین) را در تتمه و پایان چهار روز قرار داد» یا «کلّ ذلک فی أربعه أیام»؛ یعنی «تمام آنها در چهار روز بوده است.»

مسئله تقدیر کلمات در آیات قرآن بسیار وجود دارد و این از مواردی است که در فصاحت و بلاغت در کلام بسیار کاربرد دارد و در کتاب های مربوط به این دو فن آمده است.

هم چنین این تفسیر با استفاده از آیات دیگر است که طبق جمله روشن و منطقی تفسیر بعضی از کلام به بعض دیگر، مبنای مستدل و منطقی دارد.

***

  گفتیم اگر «قدّر» را به معنای آفرینش در نظر بگیریم، نیز تناقضی در کار نخواهد بود، توضیح تفصیلی در این مورد عبارت است از:

  ما در قرآن هشت آیه داریم که آفرینش زمین و آسمان را در شش روز بیان مى کند ولى از این هشت مورد در چهار مورد اشاره به آفرینش زمین و آسمان مى کند که در 6 روز بوده (حدید 4، اعراف 54، یونس 3، و هود 7) و در 3 مورد از این هشت مورد اشاره به آفرینش آسمان و زمین و آنچه در میان آنهاست یعنى در شش روز هم آسمان و هم زمین و هم چیزهایى که در بین آسمان و زمین بوده اند.»

  زمین و دو دوران براى پیدایش گیاهان و حیوانات و اقوات و غذاها معرفى مى کند.

  بیان مطلب: در آیات 9 تا 12 فصلت که در آیه ى 9 مى خوانیم زمین را در دو روز آفرید (خَلَقَ الْأَرْضَ فِی یوْمَینِ) و سپس در آیه ى 10 مى خوانیم او در زمین کوههاى قرار داد و برکاتى در آن آفرید و مواد غذایى مختلف آن مقدّر فرمود اینها همه در چهار روز بود. (وَ جَعَلَ فِیها رَواسِی مِنْ فَوْقِها وَ بارَک فِیها وَ قَدَّرَ فِیها أَقْواتَها فِی أَرْبَعَةِ أَیام سَواءً لِلسّائِلِینَ)

  و بعد در آیه 12 سوره ى فصلت مى خوانیم «در این هنگام آنها (توده گاز یا دود) را به صورت هفت آسمان در دو روز آفرید. (فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماوات فِی یوْمَینِ وَ...)

اکنون با توجه به مطالب فوق به بررسى اشکال مى پردازیم.

1. با توجه به تقسیم بندى آیات هشتگانه فوق در خلقت آسمان و زمین که در چهار مورد مى گوید آسمان و زمین در شش روز بوده است و در سه مورد دیگر مى گوید آسمان و زمین و آنچه بین آسمان و زمین است با هم شش روز آفریده شده است و در یک جا هم مى خوانیم آسمان در دور روز و زمین هم در دو روز آفریده شده آیا اینها قرینه نمى شوند هر یک از آسمان و زمین به تنهایى در دو روز خلق شدن و دو روز هم مال آفرینش کوه ها و غذاها و گیاهان اقوات که جمعاً 6 روز مى شود و این قرینه متصله است جمله (قَدَّرَ فِیها أَقْواتَها فِی أَرْبَعَةِ أَیام)(مواد غذایى مختلف آن رامقدر فرمودند در چهار روز) که این چهار روز دو روز مال خلقت زمین و دو روز مال خلقت گیاهان حیوانات و اقوات باشد. زیرا آیات چهارگانه از یک سو و آیات سه گانه از سوى دیگر و حتى آیات 9 و 12 فصلت از ناحیه سوم مبین و بیان کننده و از محکمات مى باشند که اجمال و شبهه موجود در آیه 10 فصلت را برطرف نمایند که منظور از چهار روز تنها خلقت گیاهان و حیوانات و غذاها نبودن بلکه دو روز مربوط به خلقت زمین است و دو روز مربوط به غذاها و گیاهان.

2. در آیه 10 سوره فصلت که مى گوید موادغذایى را در چهار روز خلق کردیم «قرینه» و نشانه و علامتى وجود دارد که منظور هم خلقت زمین و هم خلقت اقوات غذاها با هم چهار روز مى باشد زیرا در این آیه مى گوید: او در زمین کوههایى قرار دارد و برکاتى در آن آفرید. (وَ جَعَلَ فِیها رَواسِی مِنْ فَوْقِها وَ بارَک فِیها...)

و مى دانیم بخش عظیم از کره زمین را کوه هاى آن تشکیل مى دهد و با توجه به این که ریشه و پایه کوهها در اعماق زمین فرو رفته است و خلقت آفرینش کوه ها همان آفرینش زمین است بنابراین لازم نیست براى فهم آیات ما تقدیرى در کلام بگیریم و بگوئیم (کل ذلک) «همه اینها از زمین و غذاها» در چهار روز بودن بلکه آفرینش کوهها و جزء آفرینش زمین به حساب مى آید و اگر کوهها را از زمین جدا کنیم چیزى از زمین باقى نمى ماند.

و جالب این که در آیات زیادى در مورد آفرینش زمین از آفرینش کوهها سخن مى گوید که با کشیدن زمین کوهها را در آن قرار دادیم یعنى کوهها جزء زمین مى باشد 3 سوره رعد (وَ هُوَ الَّذِی مَدَّ الْأَرْضَ وَ جَعَلَ فِیها رَواسِی وَ أَنْهاراً...) 19 حجر (وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها وَ أَلْقَینا فِیها رَواسِی)7 ق (وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها وَ أَلْقَینا فِیها رَواسِی...) و آیات دیگر که حاکى است که خلقت کوهها جزء خلقت زمین مى باشد.

بنابراین آیه 10 سوره فصلت درباره ى خلقت زمین و کوهها و نیز گیاهان حیوانات مى باشد که در چهار روز خلقت شدند که دو روز مربوط به خلقت زمین و دو روز هم مربوط به موادغذایى و اقوات مى باشد و در نتیجه همه آیات هشت گانه قرآن حاکى از این مى باشند که خلقت آسمان و زمین در 6 روز مى باشد و تناقض در میان آیات وجود ندارد.

3. علاوه بر مطالب فوق علامت و قرینه عرض در یک کلام واحد در اینجا وجود دارد که نخست بیان بخش نخست از خلقت زمین را دو روز بیان کرده و سپس با اضافه بخش دیگر خلقت غذا که مجموع چهار روز مى باشد. و نظیر این تعبیر در زبان عرب و تعبیرات فارسى نیز وجود دارد که فى المثل گفته مى شود از اینجا تا مکه ده روز طول مى کشد و تا مدینه 15 روز یعنى پنج روز فاصله مکه و مدینه است. و ده روز فاصله اینجا تا مکه (نه این که ده روز با پانزده روز که 25 روز مى باشد)

  و با توجه به آیات روشن و محکم که خلقت آسمان زمین را شش روز بیان کرده و خلقت هر کدام از آسمان و زمین را دو روز معلوم نمود و نیز در سه آیه خلقت آسمان و زمان و آن چیزهایى که بین آسمان و زمین است را 6 روز قرار داده یقین پیدا مى کنیم منظور از این چهار روز دو روز مربوط به زمین و دو روز مربوط به خلقت گیاهان و حیوانات و غذاها مى باشد و لذا تفسیر بزرگ زمخشرى در کشاف به قرینه این آیات جمله «کل ذلک» را تقدیر گرفت. معنى آیه: (مواد غذایى آن را مقدر کرد (اینها همه (زمین و غذاها) در چهار روز بوده (وَ قَدَّرَ فِیها أَقْواتَها (کل ذلک) فِی أَرْبَعَةِ أَیام).

3)اختلافات عددی بیشتر

این مطلب، جزئی از مطلب پاسخ ادعاهای تناقض در قرآن است. جهت مطالعۀ موارد بیشتر، اینجا کلیک کنید.

 

شبهه: آیا روزهای الله برابر 1000 روز بشر است (سوره 22 آیه 47، سوره 32 آیه 5) یا برابر 50000 روز بشر است (سوره 70 آیه 4) ؟

پاسخ:

  قبل از هر چیز باید به معنى و مفهوم سال توجه شود به این بیان که سال مرکب از ماه است و ماه هم از روز تشکیل مى شود و روز در زبان عرب که «یوم» است معانى متعددى دارد که یکى از آن معانى همان معناى متعارف یعنى مدت زمان بین طلوع خورشید تا غروب آن است، و در عرب معمولى مردم هم بعضى وقت ها این لفظ به متعارف خود استعمال نمى شود بلکه به معنى دوران است، مثلا مى گوییم روزى رژیم استبداد در ایران حکومت مى کرد یا این که روزى زمین یکپارچه آتش بود، و هزاران مثال دیگر. و در یک جاى کلام امیر المؤمنین(علیه السلام) به معناى روزگار استعمال شده در معانى متعدد، مثلا از قیامت تعبیر به شده به «روز قیامت» و این تعبیر شاهد بر این است که مجموع کارهاى قیامت از قبیل حساب رسى خلایق با آن مدت طولانى که دارد روز قیامت نامیده شد، و اصلا در قیامت شب و روزى وجود ندارد چون که شب و روز از گردش زمین به دور خورشید به وجود مى آید و روز قیامت نه زمین و نه خورشید به این کیفیت باقى نمى مانند تا روز و شب تشکیل شود.

  با توجه به مطالب یاد شده خداوند در سوره 32 آیه 5 مى فرماید: (فِی یوْم کانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَة مِمّا تَعُدُّونَ); یعنى که خداى تعالى تدبیر امور را در ظرف دورانى انجام مى دهد که اگر با مقدار حرکت و حوادث زمین تطبیق شود با هزار سال از سالهایى که شما ساکنان زمین مى شمارید، برابر مى گردد، ناگزیر مراد از آن، زمانى خواهد بود که اگر با مقدار حرکت و حوادث زمینى تطبیق شود هزار سال از سالهایى که ما مى شماریم خواهد شد، و در آیه 4 سوره 70 در مورد طول روز قیامت مى خوانیم که (تَعْرُجُ الْمَلائِکةُ وَ الرُّوحُ إِلَیهِ فِی یوْم کانَ مِقْدارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَة) یعنی فرشتگان و روح به سوى او عروج مى کنند در دورانی یا روزى که پنجاه هزار سال است، اگر به ظاهر این دو آیه بنگریم مى بینیم که با هم منافات دارند که چگونه مى توان میان آیه مورد بحث که مقدار آن را فقط یک هزار سال تعیین مى کند و آیه سوره معارج جمع کرد؟ یکى از پاسخها به این سؤال در حدیثى که در امالى شیخ طوسى از امام صادق(علیه السلام) نقل شده آمده است، در این حدیث آن حضرت فرمودند: «ان فى القیامة خمسین موقفا، کل موقف مثل الف سنة مما تعدون، ثم تلا هذه الایة فى یوم کان مقداره خمسین الف سنة» یعنی در قیامت پنجاه موقف (محل توقف براى رسیدگى به اعمال و حساب) است که هر موقفى به اندازه یک هزار سال از سالهایى است که شما مى شمرید، سپس این آیه را تلاوت فرمود: در روزى که مقدارش پنجاه هزار سال است.

  پاسخ دیگرى که در مورد جمع بین آن دو گفته اند این است که آن پنجاه هزار سال دشوار و سخت، بر کافران این گونه مى باشد تا به خاطر کفرشان مشقت بیشترى بکشند و بر مؤمنان این چنین سختى و دشوارى و طولانى بودن نیست، مثلا روایتى در تفسیر مجمع البیان داریم که: «أبو سعید الخدرى قال: قیل یا رسول الله! ما أطول هذا الیوم؟ فقال: و الذى نفس محمد بیده إنه لیخف على المؤمن حتى یکون أخف علیه من صلاة مکتوبة یصلیها فى الدنیا» یعنی ابو سعید خدرى گوید: «بعد از نزول آیه 5 سوره سجده) به پیامبر اسلام عرض شد که یا رسول الله چقدر این روز طولانى است؟ حضرت در جواب فرمودند: قسم به آن کسى که جانم در دست قدرت اوست، مکث و توقف مومن در قیامت مثل کسى است که یک نماز واجب خود را بخواند. یعنى براى مومن خیلى زود مى گذرد، این مسئله یک امر طبیعى است که اگر جایى بر کسى سخت بگذرد زمان براى او به کندى مى رود مثلا اگر یک ماه بود مى گوید براى من یک سال گذشت، اما اگر جایش راحت باشد ولو این که یک سال هم بگذرد مى گوید مثل این که یک ماه هم نشده و این مدت تمام شد، و این گونه تعبیرات در مکالمات روزمره مردم هم فراوان دیده مى شود.

  البته این تعبیرات منافاتى با این مطلب نیز ندارد که عدد هزار و پنجاه هزار در اینجا عدد شماره اى نباشد، بلکه هر کدام براى تکثیر و بیان فزونى باشد، یعنى در قیامت پنجاه موقف است که در هر موقفى انسان مدت بسیار زیادى باید توقف کند.

 


  شبهه: چند باغ در بهشت وجود دارد؟ یک (سوره 39 آیه 73، سوره 41 آیه 30، سوره 57 آیه 21، سوره 79 آیه 41) یا زیادتر (سوره 18 آیه 31، سوره 22 آیه 23، سوره 35 آیه 33)؟

پاسخ:

  در هیچ یک از چند آیه اوّل که تناقضجو مطرح می کند، سخن از یک باغ در بهشت نشده، تنها از بهشت سخن گفته شده که جایگاه نیکوکاران است. به عبارت دیگر در دسته اوّل آیات تنها از اصل وجود جایگاهی به نام بهشت سخن گفته شده است، نه از تعداد، اما در برخی آیات دیگر از مراتب و تعداد سخن گفته شده است؛ بنابراین دو گروه از آیات نیز نمی تواند مقصود تناقضجو را برآورده سازد.


  توضیح بیشتر در مورد آیات بهشت:


  از آن جا که افراد از جهت ایمان دارای مراتب مختلف می باشند،  قطعاً در آخرت نیز متناسب با مرتبه و درجه ایمان و تقوای آنها، دارای مراتب و درجات خواهند بود. برخی از آنها که اساساً ایمان ندارند، در جهنم وارد می شوند و آنهایی که ایمان دارند و به بهشت می روند نیز مقام و مرتبه آنها یکسان نیست.


  برخی در بالاترین سطح بوده و برخی در پایین ترین سطح هستند، پس اگر در برخی آیات تنها از اصل وجود بهشت سخن می رود، منظور چیزی غیر از جهنم است، ولی خود بهشت دارای مراتب گوناگون می باشد و این در آیات دیگر بیان شده است، به طور مثال گفته می شود فلانی در دانشگاه قبول شد. همه می دانند که دانشگاه شامل بسیاری از ادنشکده ها می شود که رشته های مختلف در آن وجود دارد و مراتب آنها نیز متفاوت است.

  واژه بهشت نیز این گونه است، چون بهشت فردوس و بهشت عدن و... که هر کس متناسب با اعمال و رفتار و ایمان خود در یکی از این بهشت ها وارد می شود.

 


شبهه: در (سوره 56 آیه 7) ادعا میکند که در روز قیامت مردم سه دسته میشوند، اما در (سوره 90 آیات 18-19، سوره 99 آیات 6-7) تنها دو گروه را بر میشمرد.

پاسخ:

  اینکه در آیات دیگر فقط دو دسته از انسان ها را برشمرد، تناقض می شود؟

  مگر منحصر در این دو دسته شده اند تا با تقسیم بندی به سه دسته تناقض باشد؟

ادعای تناقض جو که مدعی تناقض در این دو دسته آیات است، از چند جهت اشکال دارد:

1. در دسته دوم از آیات سخن از انحصار انسان در دو دسته نیست، بلکه فقط دو دسته از انسان ها ذکر شده اند.

2. در آیات دسته دوم، دو گروه از انسان ها ذکر شده اند و از گروه سوم سخن به میان نیامده است، همان گونه که ممکن است در جایی بیست نفر نشسته باشند، اما کسی به دلیل خاص بگوید: در این اتاق وزیر امور خارجه ایران و مثلاً وزیر کشور سوریه حضور دارند و از بقیه نام نبرد. آیا این تناقض است؟

3. دسته بندی و تقسیم بندی انسان ها می تواند از جهات مختلف صورت گیرد و هر کدام می تواند اقسام مختلف داشته باشند، مثل انسان های سیاه، سفید، سرخ، زرد، یا در تقسیم دیگر ایرانی، عراقی، لبنانی، کویتی و... نیز آسیایی، اروپایی،  آمریکایی و...

4. آیات دسته دوم اصلاً در صدد تقسیم بندی انسان ها نیست تا بگوییم که تنها از تقسیم به دو دسته انسان ها خبر داده است، بلکه آیات در بیان توصیف حال دو گروه از انسان ها هستند: انسان های بدکار و انسان های نیکوکار.

  کاملاً روشن است که انسان های بدکار و نیکوکار نیز می توانند اقسام و مراتبی داشته باشند، اما این آیات فعلاً از این مراتب سخن نمی گوید.

  کاملاً روشن است که انسان های مقرّب در دسته نیکوکاران هستند که از مرتبه بالاتر برخوردارند و این مسئله در آیه اوّل (56/ آیه 7) آمده است.

حال تناقضجو چگونه با این همه اشکالاتی که بر تناقض ادّعایی او وارد است، همچنان تناقض می بیند؟ خدا عالم است!

 



شبهه: در مورد اینکه چه کسی روح را در هنگام مرگ از انسان میگیرد نیز تناقضی آشکار وجود دارد، فرشته مرگ (سوره 32 آیه 11)، یک فرشتگان (جمع) (سوره 47 آیه 27) و همچنین "این الله است که روح را از انسانها در هنگام مرگ میگیرد" (سوره 39 آیه 42).


پاسخ:


    در ابتدا نگاهی داریم به آیاتی که توهّم تناقض در آنها شده است:

  «قل یتوفّاکم ملک الموت الذی وُکّل بکم» (سجده/ 11)

  «فکیف إذا توفّتهم الملائکه یضربون وجوههم وادبارهم» (محمد/ 27)

  «الله یتوفّى الأنفس حین موتها» (زمر/ 42)

در نگاه ابتدائی به این آیات تصوّر می شود که بین این آیات تنافی است اما اگر به نوع رابطه فاعل ها با یکدیگر و با فعلشان توجه شود این توهم برطرف خواهد شد چون هرگاه دو یا چند شیء در وقوع مؤثر باشند، نسبت بین فاعلیت آنها از دو حال خارج نیست:

1. فاعلیت عَرَضی: گاه چند فاعل در انجام کاری مشارکت می کنند، به گونه ای که رابطۀ آنها با فعل و نیز رابطه آنها با یکدیگر همسان و مشابه است. برای مثال، گاهی چند نفر با کمک همدیگر بار سنگینی را از مکانی به مکان دیگر منتقل می سازند، در این صورت فاعلیت فاعل های متعدد، فاعلیتی عرضی است.

2. فاعلیت طولی: این فاعلیت در جائی است که چند شیء در انجام فعلی تأثیر دارند، اما تأثیر برخی از آنها وابسته به برخی دیگر است. در این موارد، می توان فاعل مباشر را از فاعل بالتسبیب بازشناخت؛ فاعل مباشر، مستقیماً در انجام فعل مؤثر است ولی فاعلیت آن می تواند معلول و مسبّب فاعل دیگری باشد که آن را فاعل بالتسبیب می گویند. برای مثال اگر فعل «نوشتن» را در نظر آوریم، فاعل مباشر آن «دست» ماست و به عبارتی «قلم» مباشر است. اما روشن است که دست ما فاعل مستقل نبوده بلکه فاعلیت آن وابسته به نفس ما و در طول فاعلیت آن است. به این ترتیب، از یک سو می توان فعل نوشتن را به «دست» به عنوان فاعل مباشر انتساب داد و از سوی دیگر، می توان آن را معلول نفس انسان، که از آن به «من» تعبیر می کنیم، دانست؛ زیرا این نفس ماست که با تصمیم و اراده خویش، دست را به حرکت درآورده و به واسطه آن قلم را بر صفحه کاغذ جاری ساخته است. فاعلیت خداوند و فاعلیت مخلوقات، رابطه ای مشابه با رابطه نفس با قوای نفسانی و اعضا و جوارح بدن انسان دارد. اثری از مخلوقی سر می زند و از این جهت، مستند به او است، ولی استناد مانع از آن نیست که در مرتبه ای بالاتر، اثر مزبور به خداوند مستند گردد.

  با توجه به این مطلب می توان آیاتی که فعل «توفّى» را به خداوند نسبت می دهد با آیاتی که آن فعل را به فرشتگان نسبت می دهد قابل جمع دانست و هیچ ناسازگاری میان آنها نباشد.

  امّا در مورد بخش اوّل تناقض که نویسنده به صورت مضحکی «یک فرشتگان(جمع)» را در مقابل فرشته مرگ قرار می دهد، و البته در آیه 27 سوره 47 فرشتگان آمده است و نه "یک فرشتگان(جمع)"؛ باز می توان گفت که فرشته مرگ، فرشتگان دیگری را تحت امر دارد، و او به امر خدا به آن فرشتگان امر می کند تا روح را در هنگان مرگ از انسانها بگیرند، و لذا می توان گرفتن روح را هم به آن فرشتگان، هم به فرشته مرگ و هم به خدا نسبت داد.

 


شبهه: صحیح بخاری ادعا میکند که جبرئیل 600 بال داشت (جلد چهارم بخش 54 شماره 455) در حالی که قرآن در (سوره 35 آیه 1) میگوید فرشتگان 2، 3 یا 4 بال دارند.


پاسخ:


  در حالی که ادعا در این نوشتار تناقضات توهمی در مورد قرآن است، تناقض جو نتوانسته این آیه را با آیه ای دیگر تناقض کند، از این رو به تناقض آیه با روایت صحیح بخاری روی آورده است.


  اما در مورد آیه ای که ذکر شد:


  ستایش مخصوص خداوندی است که آفریننده آسمان ها و زمین است که فرشتگان را رسولانی قرار داد که صاحب بال های دوگانه و سه گانه و چهارگانه اند. او هر چه بخواهد در آفرینش می افزاید، او بر هر چیزی قادر است.(فاطر(35) آیه1)

  چند نکته قابل ذکر است:

1.«أجنحه» جمع «جناح» به معنای بال پرندگان است که همانند دست برای انسان می باشد و از آنجا که بال وسیله نقل و انتقال پرندگان و حرکت و فعالیت آنها است، گاهی این کلمه در فارسی یا در عربی به عنوان وسیله حرکت و به کارگیری قدرت و توانایی به کار می رود، مثلاً گفته می شود: «فلان کس بال و پرش سوخته شد» کنایه از این که نیروی حرکت و توانایی از او سلب گردید یا «فلان کس را زیر بال و پر خود گرفت» یا «انسان باید با دو بال علم و عمل پرواز کند» و امثال این تعبیرات که همگی به نوعی کنایه از قدرت، پشتوانه، شوکت و... می باشد، روشن است که این گونه تعبیرات در مورد موجودات فرامادی بیانگر ابعاد قدرت آنها است.

2.این فقره از آیه «یزید فی الخلق ما یشاء» اشاره دارد بر این که بال فرشتگان که بیانگر قدرت و توانایی آنان است، منحصر در مورد خاص نیست، بلکه خداوند می تواند بر قدرت ایشان بیفزاید و به آنان قدرت سیر در مراتب بالاتر از خلقت و عروج بیشتر را عنایت کند.

  با توجه به قسمت پایانی آیه روشن است که تعداد بیشتر را ممکن دانسته است، پس اگر حتى در روایتی عدد 600 ذکر شود و روایت صحیح باشد، نه تنها مخالفت یا تناقضی با آیه ندارد، بلکه خود آیه «یزید فی الخلق ما یشاء» می تواند اشاره به امکان آن باشد.