مسیحیان و ادعای دگرگونی زندگی
یکی از سفسطه های بسیار متداول مسیحیان این است که میگویند: «زندگی ما با مسیحی شدن، دگرگون شد و شادی و شعف خاصی در زندگی یافتیم.» نظر به اینکه تبشیرگران مسیحیت در بیشتر موارد سعی میکنند ادعا کنند که ابتدا مسیحی نبودند و به واسطۀ خواب و رؤیا و مکاشفه مسیحی شده اند، این سفسطه در بیشتر اوقات به معنای این است که زندگی غیر مسیحی که پیش از این داشتند بسیار بد و پر از غم و غصه بوده است، و در مواردی هم این را به زبان میاورند و میگویند، ابتدا که مسیحی نبودند بسیار غمگین بودند ولی بعد از مسیحی شدن شاد شده اند! مسیحیان سعی میکنند این ادعا را به عنوان یک دلیل برای حقانیت مسیحیت اعلام کنند.
در پاسخ به این سفسطه میتوان گفت:
1)اینگونه دگرگونی و شاد شدنها پس از تغییر دین، از سوی سایر افراد نیز گزارش میشود. اتفاقاً کسانی که مسیحی بودند و مسلمان شدند نیز ادعا میکنند که یک حس شادی خاص را پس از مسلمان شدن پیدا کرده اند، در حالی که در زمان مسیحی بودن شاد نبودند، خدا را نیافته بودند، و از دین زده شده بودند و... حتی افرادی که به کل دین و باور به خدا را کنار میگذارند نیز از اینکه بیدین و بیخدا شده اند، ابراز رضایت میکنند و میگویند اکنون که زیر بار هیچ ایمانی نیستند، احساس شادی و شعف میکنند! آیا مسیحیان بخاطر این امر میپذیرند که بیخدایی و بیدینی پیروی از حقیقت است؟ پس چنین احساسی فقط برای مسیحیان نیست، در واقع انسانها وقتی به یک دین یا آیین جدید پا میگذارند، احساس میکنند همه چیز برایشان نو شده است و به همین خاطر احساس شادی میکنند و دیدشان نسبت به آیینی که پیش از این داشتند، منفی میشود. پس اینکه ما بعد از تغییر دین، احساس شادی کنیم، نمیتواند ثابت کند که دینی که انتخاب کرده ایم، واقعاً درست است.
2)این افراد چگونه ثابت میکنند این شادی از سوی شیطان نیست؟ از کجا میدانند، که این شیطان نیست که با ایجاد شادی، دل آنها را به یک آیین باطل خوش کرده است؟ وقتی به مسیحیان میگوییم که افرادی که مثل شما فکر نمیکنند، نیز شاد و خوشحال هستند، ادعا میکنند که شادی آنها ناشی از شیطان است!! خب ما هم از آنها میپرسیم، شما از کجا میدانید که این شادی که در خودتان حاصل شده است، ناشی از شیطان نیست؟ در واقع آنها هیچ راهی ندارند که ثابت کنند شادی ناشی از شیطان با شادی ناشی از خدا یکی نیست، زیرا شادی با شادی فرقی ندارد و هرگونه شادی که اینان دارند، افراد دیگر نیز به نحوی دارند. اگر مسیحیان برای مست شدن به مشروبات الکلی نیاز دارند، ما مسلمانان با ذکر خدا به این مستی میرسیم. آنها اگر راست میگویند که شادی حقیقی دارند، چرا دست از مشروباتشان بر نمیدارند؟ آیا شادی ناشی از رسیدن به دین خدا برایشان کافی نیست؟ پس این امر نیز دلیل دیگری بر ردّ اینکه شادی آنها نشانگر حقانیت مسیحیت است، میباشد.
3)اساساً اگر این شادیها میتوانست این امر را ثابت کند، باز هم ما نمیتوانستیم بپذیریم که مسیحیت درست است، زیرا این شادی و دگرگونی در زندگی تجربه ای است که آن مبشر مسیحی در درون خود حس میکند و تجربه قابل انتقال به دیگران نیست. از سوی دیگر شاید مبشرین ادعا کنند که خب میتوانید این شادی را در زندگی ما ببینید، ولی باز هم میپرسیم که از کجا بدانیم که این دگرگونی و شادی در زندگی شما، صحنه سازی نیست؟
4)اساساً یکی از مشکلات جوانان مسلمان این است که بسیار ساده لوح هستند و هر ادعایی از طرف دیگران بشود را خیلی راحت میپذیرند. دمی فکر نمیکنند که شاید این شخص دروغ میگوید. شاید این ادعای این فرد مسیحی فقط یک دروغ تبلیغاتی باشد. شما اگر کتابهای مسیحیان را که در مورد اسلام نوشته اند، بخوانید متوجه میشوید که این افراد تا چه حد دروغگو هستند و به چه راحتی به اسلام و پیامبر و قرآن تهمتهای ناروا میزنند، تاریخ اسلام را تحریف میکنند و با ساختن داستانهای دروغین در مورد حضرت محمّد(ص) سعی در مخدوش کردن چهرۀ آن حضرت میکنند. پس آشکار است که مسیحیان برای اثبات ادعاهای پوچ خود، ترسی از دروغگویی ندارند و به راحتی دروغ میگویند. این شادی و دگرگونی که این افراد ادعا میکنند هم یک ترفند تبلیغی است، چون درست مثل داستان مسیحی شدنشان، یک ادعای تکراری است که تمام آنها ادعایش را دارند. دقت کنید که تبلیغگران اسلام همیشه سعی میکنند با استدلال و منطق با نامسلمانان روبرو شوند، ولی مسیحیان برای مسیحی کردن دیگران سعی میکنند با این ترفندها، احساسات آنها را هدف بگیرند.
5)فرق اصلی ما انسانها با حیوانات در قوای خرد و اندیشه است. فرق ما در عقل و منطق است. عقل و منطق به ما میگوید نباید بر اساس احساسات تصمیم بگیریم. اگر به زندگی خود نگاه کنید بارها بخاطر تصمیم گرفتن بر اساس احساسات، شکست خورده اید. عقل و خرد به ما میگوید که مسیحیت اگر حرف حساب دارد، ادعاهایش را ثابت کند، و با احساسات و عواطف تبلیغ نکند. به نگر من از این جهت دین اسلام یک دین کامل است. دین اسلام با وجود اینکه جایگاه بسیار مناسبی برای احساسات و عواطف قرار داده است و محبت اهل بیت را اجر پیامبر میداند، ولی برای اثبات خود به احساسات و عواطف اکتفا نمیکند، بلکه افراد را چه مسلمان و چه غیرمسلمان دعوت میکند تا در مورد حقانیت اسلام، به بحث و بررسی و تحقیق بپردازند، اگر حقانیت اسلام بر آنها ثابت شد، که بپذیرند و اگر علیرغم تلاششان برای یافتن حقیقت، به حقانیت اسلام نرسیدند، در روز قیامت بر اساس دینی که با تحقیق انتخاب کرده اند در مورد آنها قضاوت خواهد شد.