مقدمه

 

  گروهی از مسیحیان از آنجا که نمی توانند از حقانیت خودشان دفاع کنند، چاره را در حمله به سایر مکاتب می بینند. آن هم چه حمله ای؟ حمله های ناجوانمردانه!

   مسیحیان، مسیحیت را به ضرب شمشیر و کشتن دگراندیشان در سراسر اروپا فراگیر کرده اند، بعد با کمال وقاحت دین ما را دین وحشت و قتل و کشتار می نامند، در حالی که مسلمانان قرنها با خوبی و برادری کنار مسیحیان و یهودیان و زرتشتیان و هندوان زندگی کرده اند و با وجود اینکه بر آنها حکومت و اقتدار داشتند که آنها را به مجبور به پذیرش دین خودشان نکردند.

  خودشان قرنها در جهل و خرافات و مزخرفات قرون وسطایی دست و پا زده و هنوز می زنند و تکفیر دانشمندانی چون گالیله را در کارنامۀ سیاهشان دارند، بعد دین ما را دین جهالت و خرافات و مزخرف می نامند!! آن هم در شرایطی که دین اسلام، تشویق کننده به کسب علم است و هرگز با امور اثبات شده و قطعی علمی ناسازگاری نداشته است.

  ای مسیحیانی که اسلامستیز هستید، و گمان می کنید که مسیح به صلیب رفته تا هر دروغ و تهمت و لجنپرانی و ستمی که می کنید را کفّاره بدهد، خدای حقیقی خیلی عادلتر از آن است، که این حقستیزی سیاه شما را بی پاسخ بگذارد و با کفّارۀ مسیح از آن بگذرد.

  باعث خوشحالی است که اکثر مسیحیان بومی ایران، از جمله ارامنه و آشوریها، اینگونه نیستند و اینگونه مسیحیان که با وقاحت با اسلام می جنگند، در واقع تابع مسیحیت وارداتی و الحادی افراد خاصی هستند که حتی مسیحیت را نیز دین نمی دانند.

 

  بگذریم، دیدم که یکی از این مسیحیان که تابع مسیحیت وارداتی-الحادی غربیهاست، در وبلاگش مطلبی با عنوان مقایسه گناه در اسلام و مسیحیت زده است، ولی با مطالعۀ مطلبش دیدم که اصلاً مقایسه ای صورت نگرفته است، بلکه فقط به ماجرای سنگسار یک بانوی افغانستانی نوزده ساله توسط گروهی از اوباش رادیکال طالبانیست، پرداخته است.

  پیش از ورود به بحث سنگسار، لازم دانستم که به این مسیحیان اسلامستیز عرض کنم:

  اولاً شک نداشته باشید، همان بانوی مظلوم افغانستانی که او را بهانۀ مُشت پرت کردن به اسلام قرار داده اید، ارزش سگهای کابل را بیشتر شمایی می داند که به مقدساتش اهانت می کنید.

  ثانیاً همانطور که حضرت مسیح، که سلام خدا بر او و مادر بزرگوارش، مسئول رفتار جاهلانۀ شمایی که نام او را دزدیده و به دروغ خودتان را مسیحی می خوانید، نمی باشد، اسلام عزیز نیز، مسئول رفتار چند اوباش و طالبانیست که مغزشان در حدّ شما اسلامستیزان خردستیز کار می کند، نمی باشد. ان شاء الله، همان خدایی که شما وقیحان را به جرم پنجه کشیدن به روی حق و حقیقت، مجازات خواهد کرد، آن اوباش رادیکال را نیز به جرم رفتار ظالمانه در حق مردم و بُردنِ آبروی اسلام به مجازات سنگینی خواهد رساند.

  ثالثاً ما صرفاً از نوعی از سنگسار دفاع می کنیم، که مورد تأیید شرع شریف اسلام باشد، و نه هر سنگساری که اراذل و اوباش رادیکال در افغانستان، عراق و سوریه به اجرا در می آورند. اینکه یکد مشت احمق به دختری که متهم به سوزاندن قرآن شده است، سنگ پرت می کنند، بدون اینکه به او فرصت دفاع از خود بدهند و دادگاهی صالح مسئله را بررسی کند. اوباشی که به دست به قتل ناموسی دراز می کنند و بعد حماقت خود را دستور اسلام می خوانند، تقصیر به گردن خودشان است، نه اینکه خدا و قرآن مسئول عمل کثیف آنها باشد؛ همانطور که وقتی شما مسیح را خدای مجسم می گیرید و می پرستید، گناهش به گردن شماست و نه مسیح که جاهلانه خدا می انگاریدش. خدا، قرآن و مسیح، مسئول دستورات خودشان هستند و نه مسئول رفتار پیروان دروغینشان.

 

 

 

سنگسار در اسلام

 حال بهتر است از بحث جدلی فاصله بگیریم و وارد بحث علمی شویم. نکاتی در مورد سنگسار در اسلام:

 

  نخست:

 برعکس کتاب مقدّس مسیحیان، که چنانکه در پی خواهد آمد طبق آن، خدا برای بسیاری گناهان که ممکن بسیار کوچک به نظر برسند، حکم سنگسار صادر می کند، در دین مبین اسلام، تنها در صورتی سنگسار رخ می دهد که فردی که خودش همسر دارد، در حالی که می تواند با همسرش همبستر شود، دست به زنا بزند و چهار شاهد عادل نیز این مسئله را با چشم خود ببینند.

 

  دوم:

 با توضیح فوق مشخص می شود که سنگسار در شرایطی بسیار بعید رخ می دهد، و در واقع شرایطی که در آن، شخصی که به این حد از فساد برسد که در حالی که خودش همسر دارد و امکان نزدیکی با همسرش را نیز دارد، زنا بکند و این مسئله را چهار شاهد عادل ببینند، شرایطی است که جامعه به شدت در معرض فساد قرار گرفته است و بیندیشیم که چقدر یک جامعه فاسد شده است که زنای دو انسان را چهار نفر دیگر می بینند، و چنین شخصی مثل یک عضو فاسد بدن که برای نجات بدن قطعش می کنیم، بوده و باید برای نجات سایر اعضای جامعه، مجازات و از سطح جامعه حذف شود. این کاملاً اخلاقی است که فردی که به امنیت اخلاقی جامعه صدمه می زند را عضوی فاسد از جامعه بدانیم، ولی نوع حذف او از جامعه را که به شکل سنگسار است، خدا مشخص می کند، و به نظر بنده می تواند به این دلیل باشد تا افراد دیگر جرئت نکنند که به سوی چنین فساد بزرگی دست دراز کنند.

  چرا همه جای دنیا به محض اینکه کسی سرقت مسلحانه کند، پلیس به سویش شلیک می کند؟ زیرا باید جرئت و جسارت بر انجام این کار نباشد، تا امنیت جامعه حفظ شود.

 

 

 

 

سنگسار در مسیحیت

  حال به بررسی سنگسار در کتاب مقدّس مسیحیان می پردازیم.

 

  نخست:

 خدای مسیحیان، یهوه، که از نگاه خودشان در عهد جدید لباس جسم به تن می کند و عیسی نام می گیرید، در عهد عتیق بارها و بارها دستور به سنگسار انسان و حیوان داده است:

  • هر کسی که، اعم انسان و بهایم، که به بالای کوه سینا برود یا دامنۀ آن را لمس کند، باید یا سنگسار شود یا با تیر کشته شود.(خروج13:19)

 

  • هرگاه گاوي به شاخ خود مردي يا زني را بزند كه او بميرد، گاو را البته سنگساركنند، و گوشتش را نخورند و صاحب گاو بي گناه باشد. وليكن اگر گاو قبل از آن شاخ زن مي بود، و صاحبش آگاه بود، و آن را نگاه نداشت، او مردي يا زني را كشت، گاو را سنگسار كنند، و صاحبش را نيز به قتل رسانند.(خروج21: 29-28)

 

  • هر كسي از بني اسرائيل يا از غريباني كه در اسرائيل مأوا گزينند، كه از ذريت خود به مولَك[خدای عمونیان] بدهد، البته كشته شود؛ قوم زمين او را با سنگ سنگسار كنند.(لاویان2:20)

 

  • مرد و زني كه صاحب اجنه يا جادوگر باشد، البته كشته شوند، ايشان را به سنگ سنگسار كنيد. خون ايشان بر خود ايشان است.(لاویان27:20)

 

  • و پسر زن اسرائيلي كه پدرش مرد مصري بود در ميان بني اسرائيل در لشكرگاه جنگ كردند. و پسر زن اسرائيلي اسم را كفر گفت و لعنت كرد. پس او را نزد موسي آوردند و نام مادر او شلوميت دختر دبري از سبط دان بود. و او را در زندان انداختند تا از دهن خداوند اطلاع يابند. و خداوند موسي را خطاب كرده، گفت: آن كس را كه لعنت كرده است، بيرون لشكرگاه ببر و همۀ آناني كه شنيدند دستهاي خود را بر سر وي بنهند و تمامي جماعت او را سنگسار كنند.(لاویان24: 14-10)

 

  • و هركه اسم يهوه را كفر گويد هر آينه كشته شود، تمامي جماعت او را البته سنگسار كنند، خواه غريب خواه متوطن چونكه اسم را كفر گفته است كشته شود.(لاویان16:24)

 

  • و چون بني اسرائيل در صحرا بودند، كسي را يافتند كه در روز سبت[همان روز شنبه که در عهد عتیق کار کردن در آن ممنوع است] هيزم جمع مي كرد. و كساني كه او را يافتند كه هيزم جمع مي كرد، او را نزد موسي و هارون و تمامي جماعت آوردند. و او را حبس نگاه داشتند، زيرا كه اعلام نشده بود كه با وي چه بايد كرد. و خداوند به موسي گفت: «اين شخص البته كشته شود، تمامي جماعت او را بيرون از لشكرگاه با سنگها سنگسار كنند.» پس تمامي جماعت او را بيرون از لشكرگاه آورده، او را سنگسار كردند و بمرد، چنانكه خداوند به موسي امر كرده بود. (اعداد15: 36-32)

 

  • و اگر برادرت كه پسر مادرت باشد يا پسر يا دختر تو يا زن هم آغوش تو يا رفيقت كه مثل جان تو باشد، تو را در خفا اغوا كند، و گويد كه برويم و خدايان غير را كه تو و پدران تو نشناختيد عبادت نماييم، از خدايان امت هايي كه به اطراف شما مي باشند، از اقصاي زمين تا اقصاي ديگر آن، او را قبول مكن و او را گوش مده، و چشم تو بر وي رحم نكند و بر او شفقت منما و او را پنهان مكن. البته او را به قتل رسان، دست تو اول به قتل او دراز شود و بعد دست تمامي قوم. و او را به سنگ سنگسار نما تا بميرد، چونكه مي خواست تو را از يهوه، خدايت، كه تو را از زمين مصر از خانة بندگي بيرون آورد، منحرف سازد.(تثنیه13: 10-6)

 

  • اگر درميان تو، در يكي از دروازه هايت كه يهوه خدايت به تو مي دهد، مرد يا زني پيدا شود كه در نظر يهوه، خدايت، كار ناشايسته نموده، از عهد او تجاوز كند، و رفته خدايان غير را عبادت كرده، سجده نمايد، خواه آفتاب يا ماه يا هريك از جنود آسمان كه من امر نفرموده ام، و از آن اطلاع يافته، بشنوي، پس نيكو تفحص كن، و اينك اگر راست و يقين باشد كه اين رجاست در اسرائيل واقع شده است. آنگاه آن مرد يا زن را كه اين كار بد را در دروازه هايت كرده است، بيرون آور، و آن مرد يا زن را با سنگها سنگسار كن تا بميرند.(تثنیه17: 5-2)

 

  • اگر كسي را پسري سركش و فتنه انگيز باشد، كه سخن پدر و سخن مادر خود را گوش ندهد، و هرچند او را تأديب نمايند ايشان را نشنود، پدر و مادرش او را گرفته، نزد مشايخ شهرش به دروازة محله اش بياورند. و به مشايخ شهرش گويند: »اين پسر ما سركش و فتنه انگيز است، سخن ما را نمي شنود و مسرف و ميگساراست. پس جميع اهل شهرش او را به سنگ سنگسار كنند تا بميرد، پس بدي را از ميان خود دور كرده اي و تمامي اسرائيل چون بشنوند، خواهند ترسيد.(تثنیه21: 21-18)

 

  • اگر كسي براي خود زني گيرد و چون بدو درآيد، او را مكروه دارد، و اسباب حرف بدو نسبت داده، از او اسم بد شهرت دهد و گويد اين زن را گرفتم و چون به او نزديكي نمودم، او را باكره نيافتم، آنگاه پدر و مادر آن دختر علامت بكارت دختر را برداشته، نزد مشايخ شهر نزد دروازه بياورند. و پدر دختر به مشايخ بگويد: «دختر خود را به اين مرد به زني داده ام، و از او كراهت دارد، و اينك اسباب حرف بدو نسبت داده، مي گويد دختر را باكره نيافتم ، و علامت بكارت دختر من اين است.» پس جامه را پيش مشايخ شهر بگسترانند. پس مشايخ آن شهر آن مرد را گرفته، تنبيه كنند. و او را صد مثقال نقره جريمه نموده، به پدر دختر بدهند چونكه بر باكرۀ اسرائيل بدنامي آورده است. و او زن وي خواهد بود و تمامي عمرش نمي تواند او را رها كند. ليكن اگر اين سخن راست باشد، و علامت بكارت آن دختر پيدا نشود، آنگاه دختر را نزد در خانۀ پدرش بيرون آورند، و اهل شهرش او را با سنگ سنگسار نمايند تا بميرد، چونكه در خانۀ پدر خود زنا كرده، در اسرائيل قباحتي نموده است. پس بدي از ميان خود دور كرده اي.(تثنیه22: 21-13)

 

  • اگر مردي يافت شود كه با زن شوهرداري همبستر شده باشد، پس هردو يعني مردي كه با زن خوابيده است و زن، كشته شوند. پس بدي را از بني اسرائيل دور كرده اي. اگر دختر باكره اي به مردي نامزد شود و ديگري او را در شهر يافته، با او همبستر شود، پس هردوي ايشان را نزد دروازة شهر بيرون آورده، ايشان را با سنگها سنگسار كنند تا بميرند، اما دختر را چون در شهر بود و فرياد نكرد، و مرد را چونكه زن همساية خود را ذليل ساخت، پس بدي را از ميان خود دور كرده اي. (تثنیه22: 24-22)

  سنگسار توسط انبیاء و پادشاهان عهد عتیق نیز اجرا می شود و مواردی از آن در کتاب مقدسشان ذکر شده است: حضرت یوشع طبق یوشع25:7، حضرت داود طبق اوّل سموئیل6:30، رحبعام پادشاه طبق اوّل پادشاهان18:12 و دوم تواریخ18:10.

  حال همین خدای مهربان عهد عتیق، بنا به باور غیرمنطقی مسیحیان، در عهد جدید لباس جسم به تن می کند و به صلیب می رود تا کفارۀ گناهان همین کسانی را که مجازاتهای سنگین برآنها قرار داده است، بدهد.

 

دوم:

 توجیه نامعقولی که مسیحیان می آورند این است که حضرت عیسی، طبق باب 8 انجیل یوحنا، مجازات سنگسار را برداشته است. در پاسخ عرض می کنیم:

  اولاً حداقلِ مسئله این است که برای مدّت حدود پانزده قرن، که بین حضرت موسی و حضرت عیسی فاصلۀ زمانی وجود دارد، خدای شما، که حضرت عیسی را تجسم او می دانید، مجازات سنگسار را بر مردم جاری دانسته است، پس باز هم نمی توانید بگویید که خدایی دارید که مخالف سنگسار است، بلکه حداکثر می توانید بگویید خدایی دارید که زمانی مجازات سنگسار را قرار داده و سپس برداشته است.

  ثانیاً حضرت عیسی، نگفته است که «سنگسار نکنید» بلکه فقط مجازات سنگسار زنی را بخشیده است(یوحنا11:8) و مشابه این را ما در چندین روایت در مورد حضرت علی داریم. اینکه حجت خدا، مجازات کسی را ببخشد، به معنای این نیست که مجازات را به کل برداشته است.

  ثالثاً اینکه حضرت عیسی ابتدا به کاتبان و فریسیان فرموده است: «هر كه از شما گناه ندارد اول بر او سنگ اندازد.»(یوحنا7:8) مؤید این حقیقت است که حضرت عیسی، مخالف مجازات سنگسار نبوده اند، بلکه برای اجرا کنندگان آن، شرایط دشواری را در نظر گرفته بوده اند. اگر ایشان مخالف سنگسار بودند، آشکارا به آنها می گفتند یا حداقل به صورت مستقیم و علنی در بین حواریون خود، می فرمودند که مجازات سنگسار برداشته شده است.

 

  پس روشن است که اینجا، کلیسای مسیحیان برای خودش تفسیر بی اساسی از عملکرد حضرت عیسی صورت داده است و بدون شواهد و مدارک کافی، چیزی را به ایشان نسبت داده است که ایشان نفرموده اند.

 

سوم:

 هر چند کلیسا با سوء تفسیر عملکرد حضرت عیسی در روایات انجیلی، سنگسار را منتفی دانسته است، انواع و اقسام مجازاتهای خشن قرون وسطایی را به سر مردم پیاده کرده است. لیست بلند و بالای کسانی که توسط مسیحیان به جرم «بدعتگذاری» در آتش سوختند، مؤید این حقیقت آشکار است، در حالی فقط 118 نفر از آنها را با اسم می شناسیم و حتی برخی از آنها را کلیسا بعد از سوازنده شدنشان، قدیس نامیده است، که مصداق بارزش ژاندارک است، بانویی نوزده ساله که ابتدا در سال 1431 سوزانده شد و بعدها توسط کلیسا قدیسه خوانده شد!!