مسیحیان، از بدو تاریخشان عادت داشته و دارند که هر چیزی که خلاف میلشان باشد را شیطانی بخوانند. حتی گاهی ممکن است زنی بعدها قدیسه خطابش می کنند را نیز زنی شیطانی بنامند و با دلایل موهومی به آتش بکشند.

 

  انگ "شیطانی" از سوی مسیحیت، به هر مکتبی چسبانده می شود، حتی مذاهب درون مسیحیت نیز از این انگها در هجومهای مذاهب رقیب در امان نیستند. کاتولیک و ارتدوکس و پروتستان که عمدۀ مسیحیان جهان هستند، هر وقت از سایر گروهها فارغ شوند، یکدیگر را به شیطانی بودن متهم می کنند.

 

  ولی جالب است که ردّ پای شیطان در کتاب مقدس مسیحیت، چگونه است:

-شیطان، خدای این جهان خوانده میشود(دوّم قرنطیان4:4) هر چند در تفسیر منظور این آیه بر شیطان مناقشه است، ولی وقتی آیه می گوید خدای این جهان دلها را از مسیح دور کرده است، آیا منظور کسی غیر از شیطان است؟

-کاری که به شیطان نسبت داده شده است(اوّل تواریخ1:21)، عیناً به خدا نسبت داده میشود(دوّم سموئیل1:24) فقط برای شیطان تعبیر اغوا کردن است و برای خدا تعبیر گفتن.

-ابلیس صاحب قدرت موت است(عبرانیان14:2)، یعنی جانی که خدا داده است، را شیطان میتواند بگیرد؟! یا شاید شیطان به صورت سرخود می تواند باعث مرگ روحانی افراد بشود؟!

-مقام ابلیس آنقدر بالاست که عیسی(ع) را مورد آزمایش و تجربه قرار میدهد(متی،باب4)

-رهبر کلیسا توسط حضرت عیسی و اتفاقاً پس از اینکه از سوی خود ایشان نیز برگزیده و پطرس نامیده شده است، شیطان خطاب می گردد(متی16: 22-16)

و...

حال خودتان ببینید که کهِ به راه راست و واقعی روان است و کهِ به راه شیطان و گمراهی.