بررسی آیه یوحنا30:10 من و پدر یک هستیم
نویسنده: محمّد کاشانی
من و پدر يکي هستيم (يوحنا 10: 30)
اي پدر قدوس اينها (حواريون) كه به من دادي به اسم خود نگاهدار تا يكي باشند چنانكه ما هستم (انجيل يوحنا 17: 12).
و نه براي اينها فقط سؤال ميكنم بلكه براي آنها نيز كه بهوسيلة كلام ايشان به من ايمان خواهند آورد. تا همه يك گردند چنانكه تو اي پدر در من هستي و من در تو، تا ايشان نيز در ما يك باشند تا جهان ايمان آرد كه تو مرا فرستادي. و من جلالي را كه به من دادي به ايشان دادم تا يك باشند چنانكه ما يك هستيم. من در ايشان و تو در من تا در يكي كامل گردند (يوحنا 17: 20-23)
آنچه در اين آيات مورد استناد مسيحيان است، اين است كه مسيح گفته است: «من با پدر يكي هستيم». مسيحيان معتقدند اين جمله به اين معناست كه «ذات هر دو يكي است».
نقد و بررسي
الف) اگر به ادامه همين آيه دقت کنيم ميبينيم که مسيح خود را خدا نخوانده است؛ زيرا وقتي يهوديان به او اعتراض ميكنند که تو با اين حرف خود را خدا دانستي پس مستوجب مرگي، در پاسخ ميفرمايد:
آيا در تورات نوشته نشده است که من گفتم شما خدايان هستيد؟[1] پس اگر آناني را که کلام خدا به ايشان نازل شد خدايان خواند ... آن که را که خدا تقديسش کرده و او را فرستاده به شما سزاوارتر است (يوحنا 10: 34).
يعني من سزاواترم كه خدا (سرور) باشم تا شما. پر واضح است که خدا در اينجا به معناي خدا و سرور ظاهري است نه خداي واقعي. دليل اين مطلب همان ضربالمثلي است که در ادامه براي آنها زد و فرمود:
«در شريعت شما به شما اطلاق خدايان ميشود، در حالي که خدايان حقيقي نيستيد. پس اين لفظ بهخاطر آن بر شما اطلاق شده که کلمه خدا پيش شما آمده است و من نيز در اين فضيلت با شما شريکم؛ يعني آمدن کلمه خدا به نزد من».
هر کسي که مورد لطف خدا قرار گيرد با خدا متحد است؛ چراکه دوست نميدارد مگر آنچه خدا دوست دارد و دشمن نميدارد مگر آنچه خدا دشمن دارد؛ همانند پيامبران و انبيا.[2]
خدا در زبان عبري و آرامي دو مفهوم دارد: يکي قادر متعال و ديگري رب و سرور. حضرت عيسي (ع) توضيح ميدهد که منظور او از اين آيه، مفهوم دوم است.
ب) يكي خوانده شدن دو نفر همواره به اين معنا نيست كه ذات آنان يكي است؛ مثلاً هرگاه دو نفر هدفشان يکي باشد نيز يکي خوانده ميشوند؛ چنانكه حواريون يکي خوانده شدند:
اي پدر قدوس اينها (حواريون) را که به من دادي به اسم خود نگاه دار تا يکي باشند چنانكه ما هستيم (انجيل يوحنا 17: 12).
آيا عيسي دعا ميكرد تا همة شاگردانش به يک هويت منفرد مبدل شوند؟ خير، بديهي است که عيسي براي اتحاد انديشه و مقصود آنان دعا ميكرد، همانطور که او و خدا متحد بودند؛ يعني حواريون هم با هم يکي هستند درست همانطور که مسيح با خدا يکي است. پس اگر يکيبودن حواريون با هم به معناي يکيبودن هدفشان است، يکيبودن مسيح با خدا نيز به اين معنا خواهد بود.
علاوه بر اين در کتاب مقدس نمونههاي ديگري وجود دارد كه دو نفر با هم يكي محسوب شدهاند، اما واقعاً يكي نبودند. پولس رسول ميگويد:
من کاشتم، اَپلُس آبياري کرد؛ لکن خداوند نمو بخشيد؛ لهذا نه کارنده چيزي است و نه آبدهنده بلکه خداي روياننده و کارنده و سيرابکننده يک هستند (1قرنتيان 3: 6، 8).
منظور پولس آن نبود که او (كارنده) و اپلس (سيرابكننده) دو شخص در يک شخص بودند؛ منظور وي آن بود که آنان مقصود متحدي داشتند. واژة يونانياي که پولس در اينجا از آن براي يک (هِن) استفاده کرده است، از نظر دستوري خنثي و به معناي تحتاللفظي آن، يک (چيز) است؛ بنابراين، «يكي بودن» در اين آيه به معناي وحدت در همكاري است.
اين لفظ (هن) در کتاب مقدس نسبت به زن و شوهر نيز استفاده شده است.[3] اگر اين مورد را با دو مورد پيشين يعني«يکيبودن پولس و اپلس» و «يکيبودن خدا و مسيح» مقايسه کنيم و بخواهيم يک معناي مشترک برايشان در نظر بگيريم، چارهاي نيست جز اينکه همان معناي يکيبودنِ در هدف را انتخاب کنيم و بگوييم در اين سه عبارت هيچگونه اشارهاي به يکي بودن در ذات وجود ندارد.
پولس در رساله اول به قرنتيان مينويسد:
لكن كسي كه با سرور پيوندد يك روح است (1قرنتيان 6: 17).
غزالي مينويسد اين آيه نشان ميدهد كه همان تعبيري که ما از آيه فهميدهايم مد نظر پولس بوده است.[4]
خود عيسي مسيح نيز تأكيد ميكند:
آن كه به من ايمان آورد نه به من بلكه به آن كه مرا فرستاده است ايمان آورده است و كسي كه مرا ديد فرستندة مرا ديده است (يوحنا 12: 44-45).
و يا در رساله اول يوحنا ميخوانيم:
كسي هرگز خدا را نديد. اگر يكديگر را محبت نماييم خدا در ما ساكن است و محبت او در ما كامل شده است. از اين ميدانيم كه در وي ساكنيم و او در ما زيرا كه از روح خود به ما داده است. و ما ديدهايم و شهادت ميدهيم كه پدر، پسر را فرستاد تا نجاتدهندة جهان بشود. هركه اقرار ميكند كه عيسي پسر خداست خدا در وي ساكن است و او در خدا. و ما دانسته و باور كردهايم آن محبتي را كه خدا با ما نموده است. خدا محبت است و هر كه در محبت ساكن است در خدا ساكن است و خدا در وي. (رسالة اول يوحنا 4: 12ـ16)
اين آيه بيان ميكند كه اگر ما به يکديگر محبت کنيم، ميتوانيم در خدا ساکن شويم و خدا نيز در ما؛ و در عين حال خدا نيز نباشيم. پس عيسي مسيح نيز ميتواند در خدا ساکن باشد، و خدا نيز در وي؛ در عين حال خدا و يکي از شخصيتهاي تثليث نباشد.
منبع: کتاب تثلیث در قرآن و عهدین (تألیف محمّد صحاف کاشانی)
[1]. «خدا در جماعت خدا ایستاده است و در میان خدایان داوری میکند ... من گفتم شما خدایانید و جمیع شما فرزندان حضرت اعلی لیکن مثل آدمیان خواهید مرد و چون یکی از سروران خواهید افتاد» (مزمور 82: 1ـ7). اگر دقت کنیم میبینیم که در این جمله همة بنیاسرائیل خدا نامیده شدند و مطمئناً خدای واقعی منظور نیست، بلکه مراد اتحاد ظاهری با خداست.
[2]. غزالی، الرد الجمیل لالوهیه العیسی بصریح الانجیل، ص 38.
[3]. زن و مرد بعد از ازدواج دو تن نیستند بلکه یک تن هستند (متی 6:19).
[4]. غزالی، محمد بن محمد بن محمد، رد الجمیل لالهیه عیسی بصریح الانجیل، ص 38.