با عرض سلام، خدمت سروران گرامی، ادامۀ بحث پیشین را پی می گیریم:

 

حجیت عقل

 

فرمایش:

طبق فرموده خودتان با عقل بشری، به کنه وجود خدا نمی توان پی برد !

چنانچه در رساله رومیان فصل ۱۱ آیات ۳۳ تا ۳۶ می فرماید:

وه که چه ژرف است دولت و حکمت و علم خدا

تقدیرهای او کاوش ناپذیر است و راه هایش درک نا شدنی.

زیرا کیست که فکر خداوند را دانسته و یا مشاور او بوده باشد؟؟

چه کسی، چیزی به خدا بخشیده تا به او باز پس داده شود؟؟ زیرا همه چیز از او و به واسطه او و برای اوست.

او را تا ابد جلال بادا آمین.

پاسخ:

  عقل در این موارد، خود به عدم دسترسی خودش پی می برد، ولی هیچ سخن غیرمنطقی و غلطی را نیز در کنه ذات خدا نمی تواند کشف کند، برعکس تثلیث که منجر به نتایج غیرمنطقی می شود.

 

 

فرمایش:

بحث تثلیث و جسم پوشیدن و تجسم ،خداوند ما عیسی مسیح که جلال بر نامش باد ،دقیقا از مسائلی است که در کنه وجودی خداست . و ما با درک و عقل بشری بدان راهی نداریم .تنها در حدی میدانیم که خداوند خودش در کلام زنده خود فرموده است.

پاسخ:

همانطور که در بالا نیز توضیح دادم، عقل وقتی چیزی خارج از حوزۀ درک و فهمش باشد، قادر به تأیید و یا رد کردن آن نیست، ولی عقل قادر به ردّ منطقی تثلیث و تجسّم خدا در مسیح است.

 

  اگر شما بخواهید اینگونه مسئله را بررسی کنید، اساساً وجود خدا را هم نباید پذیرفت، زیرا ما قدرت درک کُنه جهان هستی را نداریم تا بعد بگوییم این جهان، حتماً خدایی دارد. در براهین اثبات وجود خدا، ما علیرغم عدم اطلاع از کُنه ذات جهان هستی، به این نتیجه می رسیم که نبودن خدا، منجر به تناقض می شود، و لذا وجود خدا را می پذیریم. به همین شکل، باور به تثلیث نیز، منجر به تناقض می شود، و لذا نمی توان این باور را معقول و منطقی نامید.

 

 

تثلیث در تورات

 

فرمایش:

آیاتی مبنی بر اثبات تثلیت:

خداوند در کتاب پیدایش فصل ۱ آیه ۱ تا ۳ اینچنین می فرماید

در آغاز خدا آسمانها و زمین را آفرید ،

زمین خشک و خالی بود و تاریکی بر روی ژرفا ؛و روح خدا سطح آبها را فرا گرفت.

شش روز آفرینش

خدا گفت: روشنایی باشد و روشنایی شد.

با توجه در این آیات از سه شخص صحبت شده است .

۱-خدا   ۲-روح خدا.    ۳-کلام خدا

پاسخ:

تفسیر شما از این آیه به تثلیث، تفسیری بیطرفانه نیست. هیچکس با خواندن این آیات گمان نخواهد کرد که خدا سه شخصیت است. مثلاً سخنی که خدا بیان کرده است و در نتیجه معلول و مخلوق خداست، شما یک شخص کامل تثلیث می دانید؟ و روح خدا را که مکان مند است و سطح آبها را فرا می گیرد، شما خدا می نامید؟ اتفاقاً با توجه به این آیات کلام و روح خدا، فاقد الوهیت حقیقی هستند، زیرا صفات خدا را ندارند

 

 

فرمایش:

از دقت در آیات میابیم که خدا آسمانها و زمین را آفرید .اما روح او در سطح آبها بود⁦⬅⁩ در این آیه از کلمه روح خدا متوجه می شویم که خدا روح دارد.اما خدا که جسم و ماده نیست ،چرا روح دارد؟؟

آیا او جزیی دیگر به اسم روح دارد ؟؟

یا تنها یک شخص است؟؟ اگر فقط و فقط خودش بود چرا گفته روح خدا؟؟؟؟؟؟

پاسخ:

  اساساً وقتی خدا خودش روح است (یوحنا4: 24) معنی ندارد که روح، روح داشته باشد. پس اینجا منظور از روح خدا، یا باید یک مخلوق باشد که در نتیجه خدا نیست و یا منظور از روح خدا، همان ذات خدا باشد، و لذا تمایزی نیست و در هر دو حال ما به یک شخص دوم در تثلیث نمی رسیم.

 

  امّا این که اگر فقط و فقط خودش بود، چرا گفته روح خدا، می تواند برای تأکید بر روح بودن ذات خدا باشد، مثل وقتی که ما می گوییم خدای توانا، منظورمان این نیست که یک شیئی به نام توانا وجود دارد، که خودش خدا دارد، و خدای توانا، خدای اوست.

 

 

فرمایش:

در آیه بعدی کلام خدا هم وارد قضیه إفرینش میشود ،و خدا گفت،؟؟

چرا می گوید و خدا گفت:؟؟ خدا که جسم نیست دهان داشته باشد که بگوید، و آیا کلام و کلمه می تواند نور و روشنایی بیافریند.؟؟

واژه گفت اشاره به کلام خدا  و نقش آن در آفرینش دارد

پاسخ:

بله اشاره به کلام دارد، ولی این کلام اگر خدا آن را نمی گفت، اصلاً وجود نمی داشت، پس کلام محصول فعل خدا و مخلوق است، زیرا تا خدایی نباشد، کلام خدایی هم وجود ندارد، لذا کلام نخواهد توانست یک شخص از تثلیث باشد، زیرا اشخاص تثلیث مفعول و مخلوق نیستند.

 

فرمایش:

طبق کلام زنده خدا

خدا در ذات واحد و در شخص سه ناست

خود خدا  (خدای پدر), روح خدا (روح القدس). ووو کلام خدا(عیسی مسیح خداوند).

پاسخ:

چنانکه در بالا توضیح داده شد، این آیات دلالتی بر سه شخصیتی بودن خدا ندارند.

 

 

فرمایش:

و کلام انسان شد و در میان ما مسکن گزید ما بر جلال نگریستیم جلالی شایسته آن پسر یگانه که از جانب پدر آمد پر از فیض و راستی.یوحنافصل یک آیه ۱۴.کلام شخص دوم تثلیث و خداست

پاسخ:

اولاً این آیه (یوحنا1: 14) ربطی به تثلیث ندارد و در حال بیان بحث تجسّم است

 

ثانیاً طبق این آیه کلام نمی تواند خدای حقیقی باشد، زیرا دگرگونی در خدا راه ندارد، ولی کلام دگرگون می شود: «کلام انسان شد»

 

 

فرمایش:

و همچنین در آیه ۲۶ از فصل ۱ پیدایش می خوانیم

آنگاه خدا گفت انسان را به صورت خود و شبیه خودمان بسازیم و بر ماهیان دریا و پرندگان آسمان و بر چهارپایان و بر همه زمین و همه خزندگانی که بر روی زمین می خزند فرمان براند.

در اینجا خداوند از کلمه خودمان استفاده کرده است براستی چرا ؟؟؟

اگر بگوییم برای احترام به شکل جمع آمده است باید در آیات دیگر هم همیشه ضمیری که خدا برای خودش استفاده میکرد جمع می آمد ،در حالی که همیشه مفرد است.

اگر بگوییم با فرشتگان و دیگر موجودات بوده است ،که هیچ کس شبیه و در اندازه و برابری با خدا نیست که خدا با او مشورت کند و.جمع بسته شود

اشاره دارد بر اشخاص تثلیث پدر ، پسر ،روخ القدس

همچنین در سفر پیدایش فصل ۱ آیه ۲۲ می خوانیم

و یهوه خدا فرمود اکنون آدم همچون یکی از ما شده است که نیک و بد را می شناسد مبادا دست خود را دراز کند و از درخت حیات نیز گرفته و بخورد و تا ابد زنده بماند.

چرا می‌فرماید یکی از ما:؟؟

از آیه مشخص است که یهوه خدا با اشخاصی دیگر صحبت میکند که مانند او و با او برابرند.وگرنه کدام یک از آفریده هاست، که با خدا برابری کند. اشاره دارد به اشخاص تثلیث

پاسخ:

  اولاً اینجا صحبتی از تثلیث نیست، تثلیث به معنای سه شخصیتی بودن خداست، نه متعدّد بودن اشخاص در او

 

ثانیاً بارها در کتاب مقدّس، به بت نیز به صورت جمع اشاره شده است(بعل: اول پادشاهان18: 25؛ بعل زَبوب: دوم پادشاهان1: 2؛ كموش: داوران11: 24؛  اول پادشاهان 11: 33؛ داجون: اول سموئيل5: 7؛ ملكوم: اول پادشاهان11: 33.) هر توضیحی که دوستان مسیحی برای جمع بسته شدن یک بت، ارائه می کنند، ما هم برای جمع بسته شدن خدا در تورات، ارائه می کنیم.

 

ثالثاً دلیلی وجود ندارد که اگر خدا یک جا برای بیان احترام و عظمت خود، خویشتن را به صورت جمع معرفی کرد، همه جا این کار را تکرار کند. بعلاوه، توضیح مسیحیان برای جایی که از خدا به صورت مفرد یاد شده است، چیست؟

 

 

 

تثلیث در انجیل

 

فرمایش:

عیس در متی فصل ۲۸ آیه ۱۸ فرمود

آنگاه عیسی نزدیک آمد و به ایشان فرمود تمامی قدرت در آسمان و بر زمین به من سپرده شده است پس بروید و همه قومها را شاگرد سازید و ایشان را به نام پدر و پسر و روح القدوس تعمید دهید و به آنان تعلیم دهید که هر آنچه شما فرمان دادن به جا آورند اینک من هر روزه تا پایان این عصر با شما هستم اشخاص تثلیث به وضوح

البته آمدن این سه اسم پشت سر هم و در یک سطح ، خبر از برابری اسامی با یکدیگر میدهد ،زیرا کیست  که نامش هم تراز نام خداوند باشد، که بتوان در نام او تعمید انجام داد.؟؟هرسه خدا و در یک سطح هستند!

هرسه شخص تثلیث به یک اندازه خدا هستند و الوهیت دارند...

پاسخ:

اولاً این که قدرتهای زمین و آسمان به حضرت عیسی داده شده باشد، نشانگر خدا نبودن ایشان است، زیرا خدا، خودش همه چیز را دارد و لازم نیست که کسی چیزی به او بدهد.

ثانیاً در مورد پدر و پسر و روح القدس در این آیه در پست قبل توضیح دادم: ذكر كردن سه اسم مجزا پشت سر هم، دليل بر يكى بودن اين سه نفر نيست؛ بلكه ما نيز گاهى در مكالمات روزمره مان به همين صورت سخن مى گوييم؛ مثلا اگر بخواهيم اسم اشخاصى را خطاب قرار دهيم، مى گوييم، از میان اسمها،  اسم پرويز و آرش و داريوش زيبا، است. هيچگاه از اين جمله فهميده نمى شود كه اين سه يك ذات و سه اقنوم دارند.

 بعلاوه، اگر بخواهیم از این آیه نتیجه بگیریم که پدر و پسر و روح القدس، یکی هستند، آنگاه غیریت آنها از یکدیگر، به مفهوم تناقض خواهد بود، یعنی سه چیز در عین حال که با هم یکی هستند، با هم یکی نباشند! و این تناقضی آشکار است.

 

 

فرمایش:

من و پدر یکی هستیم. انجیل یوحنا باب ۱۰ آیه ۳۰

پاسخ:

این آیه نیز تثلیث را تأیید نمی کند، بلکه آن را تکذیب هم می کند، زیرا در تثلیث، حضرت عیسی غیر از پدر است.

 امّا در توضیح این که این آیه نشانگر یکی بودن پسر و پدر در ذات نیست، باید بگویم:

 

الف ) اگر به ادامه همين آيه دقت كنيم مىبينيم كه مسيح خود را خدا نخوانده است ؛ زيرا وقتى يهوديان به او اعتراض مىكنند كه تو با اين حرف خود را خدا دانستى پس مستوجب مرگى، در پاسخ مىفرمايد :

آيا در تورات نوشته نشده است كه من گفتم شما خدايان هستيد؟   پس اگر آنانى را كه كلام خدا به ايشان نازل شد    

خدايان خواند... آن كه را كه خدا تقديسش كرده و او را فرستاده به شما سزاوارتر است (يوحنا :10 34).

يعنى من سزاواترم كه خدا (سرور) باشم تا شما. پر واضح است كه خدا در اينجا به معناى خدا و سرور ظاهرى است نه خداى واقعى . دليل اين

مطلب همان ضربالمثلى است كه در ادامه براى آنها زد و فرمود :

«در شريعت شما به شما اطلاق خدايان مىشود، در حالى كه خدايان حقيقى نيستيد. پس اين لفظ بهخاطر آن بر شما اطلاق شده كه كلمه خدا پيش شما آمده است و من نيز در اين فضيلت با شما شريكم ؛ يعنى آمدن كلمه خدا به نزد من ».

هر كسى كه مورد لطف خدا قرار گيرد با خدا متحد است ؛ چراكه دوست نمىدارد مگر آنچه خدا دوست دارد و دشمن نمىدارد مگر آنچه خدا دشمن دارد؛ همانند پيامبران و انبيا. 

خدا در زبان عبرى و آرامى دو مفهوم دارد: يكى قادر متعال و ديگرى رب و سرور. حضرت عيسى  توضيح مىدهد كه منظور او از اين آيه، مفهوم دوم است .

 

ب ) يكى خوانده شدن دو نفر همواره به اين معنا نيست كه ذات آنان يكى است ؛ مثلا هرگاه دو نفر هدفشان يكى باشد نيز يكى خوانده مىشوند؛ چنانكه حواريون يكى خوانده شدند :

اى پدر قدوس اينها (حواريون ) را كه به من دادى به اسم خود نگاه دار تا يكى باشند چنانكه ما هستيم (انجيل يوحنا :17 12).

آيا عيسى دعا مىكرد تا همه شاگردانش به يك هويت منفرد مبدل شوند؟ خير، بديهى است كه عيسى براى اتحاد انديشه و مقصود آنان دعا مىكرد، همانطور كه او و خدا متحد بودند؛ يعنى حواريون هم با

هم يكى هستند، همانطور كه مسيح با خدا يكى است . پس اگر يكى بودن حواريون، به معناى يكىبودن هدفشان است، يكى بودن مسيح با خدا نيز به اين معنا خواهد بود.

علاوه بر اين در كتاب مقدس نمونههاى ديگرى وجود دارد كه دو نفر با هم يكى محسوب شدهاند، اما واقعآ يكى نبودند. پولس رسول مىگويد :

من كاشتم، اَپلُس آبيارى كرد؛ لكن خداوند نمو بخشيد؛ لهذا نه كارنده چيزى است و نه آبدهنده بلكه خداى روياننده و كارنده و سيرابكننده يك هستند (1 قرنتيان :3 6، 8).

 منظور پولس آن نبود كه او (كارنده ) و اپلس (سيرابكننده ) دو شخص در يك شخص بودند؛ منظور وى آن بود كه آنان مقصود متحدى داشتند. واژه يونانىاى كه پولس در اينجا از آن براى يك (هِن ) استفاده كرده است، از نظر دستورى، خنثى و به معناى تحتاللفظى آن، يك (چيز) است ؛ بنابراين، «يكى بودن » در اين آيه به معناى وحدت در همكارى است .

اين لفظ (هن ) در كتاب مقدس نسبت به زن و شوهر نيز استفاده شده است .   اگر اين مورد را با دو مورد پيشين يعنى «يكىبودن پولس و اپلس » و «يكىبودن خدا و مسيح » مقايسه كنيم و بخواهيم يك معناى مشترك برايشان در نظر بگيريم، چارهاى نيست جز اينكه همان معناى يكى بودنِ در هدف را انتخاب كنيم و بگوييم در اين سه عبارت هيچگونه اشارهاى به يكى بودن در ذات وجود ندارد.

پولس در رساله اول به قرنتيان مىنويسد :

 لكن كسى كه با سرور پيوندد يك روح است (1 قرنتيان :6 17).

 

 

فرمایش:

عیسی پاسخ داد اگر کسی مرا دوست بدارد کلامم را نگاه خواهد داشت و پدرم را دوست خواهد داشت و ما نزد او خواهیم آمد و با او مسکن خواهیم گزید. انجیل یوحنا باب ۱۴ آیه ۳۳.

پدر و پسر دقیقاً باهم یکی هستند

در ادامه نیز نوشته اید:

و اگر مرا می‌شناختید پدر را نیز می شناختید اما پس از این او را می‌شناسید و او را دیده اید

پاسخ:

اولاً اگر پدر و پسر دقیقاً با هم یکی هستند، پس تثلیث باطل است، زیرا طبق فرمول تثلیث، پدر غیر از پسر و پسر غیر از پدر است

ثانیاً این آیه نشانگر یکی بودن عیسی با پدر نیست. همانطور که اگر ما به کسی بگوییم: «هر کسی که به دوست من توهین کند، به من توهین کرده است» منظورمان این نیست که ما و دوستمان، به راستی یکی هستیم و ذات مشترکی داریم.

 

فرمایش:

او گفت من راه و راستی و حیات هستم هیچ کس جز به واسطه من نزد پدر نمی‌آید ؛

پاسخ:

این آیه اتفاقاً به خوبی نشان می دهد که حضرت عیسی، غیر از پدر است، و واسطۀ بین پدر و سایر مخلوقات است.

 

 

فرمایش:

 فیلیپس به او گفت سرورما پدر را به ما بنما که همین ما را کافی است.عیسی به او  گفت فیلیپس دیری است  با شما هستم و هنوز مرا نشناختی ؟؟؟کسی که مرا دیده پدر را دیده است! پس چگونه است که می‌گویی پدر را به ما بنما ؟؟

پاسخ:

مسيحيان معتقدند رؤيت خدا در دنيا محال است(یوحنا4: 12) در عهد قديم به اين نكته اشاره شده است كه خداوند به موسى مى فرمايد تو روى مرا نخواهى ديد. پس اگر مسيح خدا باشد چگونه او ديده مىشود؟

همچنان كه ما مى گوييم انبيا و ائمه: آينه جلال و جمال خدايند، مسيح هم خود را آينه جلال و جمال خدا مى داند. شاگرد مسيح از او خواست تا خدا را به او نشان دهد؛ اما از آنجا كه اين مسئله امكانپذير نبود، عيسى به وى گفت : «هر كه مرا ببيند پدر را ديده است ». منظور مسيح اين بود كه خدايى را كه نمىتوان ديد پيامبرانى فرستاده است تا احكام او را به مردم ابلاغ كنند. آن پيامبران فرامين و دستورات خدا را براى بشر مىآورند و رابط بين بشر و خدا هستند. چنانكه مسيح خود نيز فرموده : «اين كلامى را كه مىگويم از طرف خودم نيست ».

يك احتمال ديگر هم در اين آيه وجود دارد كه عبارت انجيل متى آن را تأييد مى كند: «هيچكس پسر را نمى شناسد مگر پدر و هيچكس پدر را نمى شناسد مگر پسر» (متى11: 27). يعنى كسى نمى تواند با استدلال به حقيقت خدا پى ببرد و شناخت خدا جز با شناخت مسيح حاصل نمى آيد؛ به همين دليل مسيح فرمود: «هر كه مرا ببيند پدر را ديده است »؛ يعنى من از طرف پدر به شما پيام مى دهم و سپس فرمود : «كلامى را كه من مىگويم از طرف من نيست ».

 

فرمایش:

آیا  باور نداری که من در پدرم و پدر در من است.؟؟ انجیل یوحنا باب ۱۳ آیه شش تا ۱۰

پاسخ:

در ابتداى امر به ذهن مى رسد كه اين آيه بر ذات مشترك مسيح و خدا دلالت دارد؛ اما با اندك تأملى آشكار مى شود كه منظور مسيح، اتحاد واقعى با خدا نيست؛ بلكه به نوعى اتحاد مجازى اشاره دارد؛ زيرا خود مسيح مى گويد تمامى ايمان آورندگان نيز مى توانند به چنين مقامى برسند و با خدا متحد شوند. اين نوع اتحاد با خدا مستلزم الوهيت نيست؛ بلكه شدت ارتباط با خدا را مىرساند. مردان خدا هميشه اينگونه هستند و همواره خدا هست و رفتار آنان، همان چيزى است كه خدا مىپسندد.

آياتى نيز در كتاب مقدس، اين برداشت را تأييد مىكند؛ مثلا در نامه اول يوحنا آمده است:

 

هر كه اقرار كند عيسى پسر خداست خدا در وى ساكن است و وى در خدا (نامه اول يوحنا :4 15).

 و يا آن كه خدا محبت است و كسى كه در محبت ساكن است، در خدا ساكن است و خدا در او [ساكن است] (نامه اول يوحنا :4 16).

 از اين آيات، معناى مجازى اتحاد فهميده مىشود نه اتحاد حقيقى با خدا، وگرنه بايد بگوييم همه ايمانآورندگان خدا هستند. هيچكس چنين باورى ندارد. پس جاى هيچ شكى باقى نمىماند كه مراد از آيات مذكور، اتحاد مجازى با خداست نه اتحاد حقيقى .

 

 

فرمایش:

روح القدس نه تنها برابر باخدا بلکه کاونده وجود اوست.

زیرا خدا آن را توسط روح خود بر ما آشکار ساخته. چراکه روح، همه چیز، حتی اعماق خدا را نیز می کاود. زیرا کیست که از افکار آدمی آگاه باشد جز روح خود او که در درون اوست ؟؟بر همین قیاس فقط روح خداست که از افکار خدا آگاه است. (اول قرنتیان باب ۲ آیه ۱۰ تا ۱۱)

پاسخ:

 

در مورد روح خدا در بالا توضیح دادم و تکرار را لازم نمی دانم.

 

بحث عقل

 

فرمایش:

بنده مبحث عقلی را فقط برای اثبات وجود خدا مفید میدانم.

و این آیات به عنوان کلام خداست .کلامی که گوینده اش آفریدگار است.

کسی که عقل به کنه وجودش نمی رسد و کسی را مشاور کارهایش قرار نداده است.

پاسخ:

  موقعیت عقل در برابر تثلیث و تجسّم خدا در مسیح، موضع «نمی دانم» نیست، بلکه موضع «محال است»، می باشد

 

فرمایش:

اگر ما شهادت انسان را می‌پذیریم شهادت خدا بسیار بزرگ تر است زیرا شهادتی است که خدا خود درباره پسرش داده است هر که به پسر خدا ایمان دارد این شهادت را در خود دارد. اما آنکه شهادت خدا را باور نمی‌کند او را دروغگو شمرده است زیرا شهادتی را که خدا درباره پسر خود داده نپذیرفته است و آن شهادت این است که خدا به ما حیات جاویدان بخشیده و این حیات در پسر اوست آنکه پسر را دارد حیات دارد و آن که پسر خدا را ندارد از حیات برخوردار نیست. نامه اول یوحنا باب ۵

شما و مخاطبان وبلاگتان کلام خدا را شنیدید.

تصمیم با شماست که شهادت اورا بپذیرید یا نه..

پاسخ:

 

دوست عزیز، بهتر است به جای تلقین کردن، استدلال بیاورید. ضمن این که بحث ما بر سر شهادت نیست، بلکه بر سر تفسیری است که شما از شهادت دارید.

 

 

فرمایش:

لطفا شما در پست بعدی دلایل حقانیت و اعتقادتان به اسلام را بنویسید..

بعد از آن مجدد به مسیحیت میپردازیم

پاسخ:

فعلاً بحث ما بر سر خداشناسی مسیحی است، بهتر است که اسلام را در بحثی دیگر بررسی کنیم.

 

سلام بر خاتم پیامبران، حضرت محمّد و سلام بر مسیح، حضرت عیسی. امیدوارم این بحث باعث رضایت خدا شده باشد.