یکی از اشتباهات فاحش کتاب مقدس در این مسئله نهفته است که در ماجرای ابراهیم و ابیملک، قاعدتاً ساره نباید برای ابیملک زن جذابی میبود.

در باب ۲۰ از کتاب پیدایش، در آیۀ ۱۱ دیدیم که ابراهیم از ترس اینکه برای تصاحب زنش او را بکشند، او را خواهر خود معرفی کرد:

« ابراهيم‌ گفت‌: «زيرا گمان‌ بردم‌ كه‌ خداترسي‌ در اين‌ مكان‌ نباشد، و مرا به‌ جهت‌ زوجه‌ام‌ خواهند كُشت‌.»

و در آیۀ ۲ از همین باب میبینیم که ابی ملک به محض اینکه خیال میکند ساره شوهری ندارد، او را برای همسری میگیرد:

« و ابراهيم‌ در خصوص‌ زن‌ خود، ساره‌، گفت‌ كه‌ «او خواهر من‌ است‌.» و ابي‌ملك‌، ملك‌ جرار، فرستاده‌، ساره‌ را گرفت‌.»

و این سخنان و آیات اشتباهات بزرگ کتاب مقدسند. کمی پیشتر از این ماجرا، در باب ۱۷ از کتاب پیدایش، وقتی خدا وعدۀ تولد اسحاق را به ابراهیم میدهد، وی در آیۀ ۱۷ از این باب چنین پاسخ میدهد:

«آنگاه‌ ابراهيم‌ به‌ روي‌ در افتاده‌، بخنديد و در دل‌ خود گفت‌: «آيا براي‌ مرد صد ساله‌ پسري‌ متولد شود و ساره‌ در نود سالگي‌ بزايد؟»»

پس پیش از ورود ابراهیم و ساره به سرزمین ابی ملک، ساره نود سال سن داشته است و اگر بگوییم سن و سال او تا زمان برخورد با ابی ملک هیچ تغییری نکرده است، او در زمان ورود به سرزمین ابی ملک، اقلا ۹۰ سال سن دارد. آیا منطقی است که بپذیریم که زنی ۹۰ساله آنقدر جذاب و دلربا است که شوهرش میترسد بخاطر تصاحبش او را بکشند و پادشاه یک اقلیم به محض مطلع شدن از بیشوهر بودنش او را به همسری میگیرد؟