سلام. آنچه در متن این صفحه می خوانید، بخشی از یک سلسله مقاله در نقد محتوایی کتاب مقدس است. شما می توانید، از لیست موضوعات وبلاگ، در سمت چپ صفحه، موضوع مدّ نظر خود را انتخاب کنید. همچنین چند لینک سریع برای شما قرار داده ایم:

 

نقد سندی کتاب مقدّس
نقد محتوایی کتاب مقدّس
عیسی مسیح
تثلیث
صلیب و فدا

 

 

   در باب 34 پیدایش، میبینیم که یکی از دختران یعقوب مورد تجاوز قرار میگیرد و پسران یعقوب با نیرنگ فرد متجاوز و پدرش و مردان قومشان را میشکند و زنان و کودکان را به بردگی میگیرند و اموالشان را غرات میکنند و در مقابل نه یعقوب به این مسئله اعتراضی میکند و نه خدا:

«1 پس دينه، دخترليه، كه او را براي يعقوب زاييده بود، براي ديدن دختران آن ملك بيرون رفت. 2 و چون شكيم بن حمور، حوي كه رئيس آن زمين بود، او را بديد، او را بگرفت و با او همخواب شده، وي را بي عصمت ساخت. 3 و دلش به دينه، دختر يعقوب، بسته شده، عاشق آن دختر گشت، و سخنان دل آويز به آن دختر گفت. 4 و شكيم به پدر خود، حمور خطاب كرده، گفت: اين دختر را براي من به زني بگير. 5 و يعقوب شنيد كه دخترش دينه را بي عصمت كرده است. و چون پسرانش با مواشي او در صحرا بودند، يعقوب سكوت كرد تا ايشان بيايند. 6 و حمور، پدر شكيم نزد يعقوب بيرون آمد تا به وي سخن گويد. 7 و چون پسران يعقوب اين را شنيدند، از صحرا آمدند و غضبناك شده، خشم ايشان به شدت افروخته شد، زيراكه با دختر يعقوب همخواب شده، قباحتي در اسرائيل نموده بود و اين عمل ناكردني بود. 8 پس حمور ايشان را خطاب كرده، گفت: دل پسرم شكيم شيفتة دختر شماست؛ او را به وي به زني بدهيد. 9 و با ما مصاهرت نموده، دختران خود را به ما بدهيد و دختران ما را براي خود بگيريد. 10 و با ما ساكن شويد و زمين از آن شما باشد. در آن بمانيد و تجارت كنيد و در آن تصرف كنيد. 11 و شكيم به پدر و برادران آن دخترگفت: »در نظر خود مرا منظور بداريد و آنچه به من بگوييد، خواهم داد. 12 مهر و پيشكش هر قدر زياده از من بخواهيد، آنچه بگوييد، خواهم داد فقط دختر را به زني به من بسپاريد. 13 اما پسران يعقوب در جواب شكيم و پدرش حمور به مكر سخن گفتند زيرا خواهر ايشان، دينه را بي عصمت كرده بود. 14 پس بديشان گفتند، »اين كار را نمي توانيم كرد كه خواهر خود را به شخصي نامختون بدهيم، چونكه اين براي ما ننگ است. 15 لكن بدين شرط با شما همداستان مي شويم اگر چون ما بشويد، كه هر ذكوري از شما مختون گردد. 16 آنگاه دختران خود را به شما دهيم و دختران شما را براي خود گيريم و با شما ساكن شده، يك قوم شويم. 17 اما اگر سخن ما را اجابت نكنيد و مختون نشويد، دختر خود را برداشته، از اينجا كوچ خواهيم كرد. » 18 و سخنان ايشان بنظر حمور و بنظر شكيم بن حمور پسند افتاد. 19 و آن جوان در كردن اين كار تأخير ننمود، زيراكه شيفتة دختر يعقوب بود، و او از همة اهل خانة پدرش گرامي تر بود. 20 پس حمور و پسرش شكيم به دروازة شهر خود آمده، مردمان شهر خود را خطاب كرده، گفتند: 21 اين مردمان با ما صلاح انديش هستند، پس در اين زمين ساكن بشوند، و در آن تجارت كنند. اينك زمين از هر طرف براي ايشان وسيع است؛ دختران ايشان را به زني بگيريم و دختران خود را بديشان بدهيم. 22 فقط بدين شرط ايشان با ما متفق خواهند شد تا با ما ساكن شده، يك قوم شويم كه هر ذكوري از ما مختون شود، چنانكه ايشان مختونند. 23 آيا مواشي ايشان و اموال ايشان و هر حيواني كه دارند، از آن ما نمي شود؟ فقط با ايشان همداستان شويم تا با ما ساكن شوند24 پس همة كساني كه به دروازة شهر او در آمدند، به سخن حمور و پسرش شكيم رضا دادند، و هر ذكوري از آناني كه به دروازة شهر او درآمدند،مختون شدند. 25 و در روز سوم چون دردمند بودند، دو پسر يعقوب، شمعون و لاوي، برادران دينه، هر يكي شمشير خود را گرفته، دليرانه بر شهر آمدند و همة مردان را كشتند. 26 و حمور و پسرش شكيم را به دم شمشير كشتند، و دينه را از خانة شكيم برداشته، بيرون آمدند. 27 و پسران يعقوب بر كشتگان آمده، شهر را غارت كردند، زيرا خواهر ايشان را بي عصمت كرده بودند. 28 و گله ها و رمه ها و الاغها و آنچه در شهر و آنچه در صحرا بود، گرفتند. 29 و تمامي اموال ايشان و همة اطفال و زنان ايشان را به اسيري بردند و آنچه در خانه ها بود تاراج كردند. 30 پس يعقوب به شمعون و لاوي گفت: مرا به اضطراب انداختيد، و مرا نزد سكنة اين زمين، يعني كنعانيان و فرِزّيان مكروه ساختيد، و من در شماره قليلم، همانا بر من جمع شوند و مرا بزنند و من با خانه ام هلاك شوم. 31 گفتند: آيا او با خواهر ما مثل فاحشه عمل كند؟»

  این همه کشتار و غارت و به بردگی گرفتن زنان و کودکان، فقط بخاطر اینکه به یک دختر، از دختران بنی اسرائیل تجاوز شده است و در این مورد نه یعقوب ناراحت شده است و نه خدا از این عمل در خشم میشود. جالب اینکه تنها ناراحتی یعقوب این است که در نزد ساکنان این سرزمین، مکروه شده است!

از سوی دیگر، زنان و کودکان چه گناهی داشتند که اسیر شدند؟

به نگر من ممکن است، این باب از کتاب مقدس نیز مؤید نژادپرستی باشد، که وقتی به یک دختر از نسل اسرائیل تجاوز شده است، در مقابلش باید این همه بلا به سر قومی بیاید که یکی از افرادش  این جنایت را کرده است.