تفسیر مسیحیت تبشیری در چند جمله!

  وضعیت حق ستیزی تبلیغگران مسیحیت، در اینترنت، ماهواره و سطح جامعه، بسیار اسفبار است. به راستی مسیحیتِ مسیحیان، از تنها چیزی که خالی است، خودِ مسیح است. از دل قرون وسطی، با طلوع دین مبین اسلام، کشیشان مسیحی، شروع به دروغسازی بر ضدّ اسلام نمودند و با پتک دروغ و تهمت سعی در تحقیر اسلام و حضرت محمّد(ص) نمودند. امروزه نیز، وارثان همان کشیشان قرون وسطایی، یعنی مسیحیت تبشیری، که هدف اصلی آن دین-زدائی از جامعه است و مبلغینش آشکارا می گویند که مسیحیت دین نیست، راه اسلاف بی انصاف خود را می رود و هر روز دروغی و نیرنگی را از شبکه های ماهواره ای، سایتها و در سطح جامعه نشر می دهند. این مقاله را یک مسیحی در وبلاگش قرار داده است، آنهم با نام «تفسیراسلام درچندجمله»:
اسلام دین زور، تهدید، قتل و شکنجه است. اسلام مکتبی ضد انسانی و ارتجاعی و تمامی قوانینش عین عقب افتادگی است و همه چیز در چهارچوب این آیین پلشت، اجباری می باشد؛ نماز خواندن اجباری، روزه گرفتن اجباری، مسلمان بودن و مسلمان باقی ماندن تا پایان عمر اجباری، همه چیز در قاموس اسلامِ عزیز، اجباری استمسلمان هرگز حاضر نیست که صندوقچه دین را بگشاید و به درون آن بنگرد. مسلمان دوست دارد که صندوقچه دین را همانگونه که از نسل پیش از خود دریافته است در بسته نگاه داشته و در بسته به نسل دیگر انتقال دهد. هر گاه که بشنود در این صندوق که او نسل پس از نسل بر دوش خود حمل کرده است و پیوسته بر بار آن افزوده شده است بجای طلا و جواهرات گران قیمت چیزی جز مفرغ در آن یافت نمیشود، چنان بر افروخته میشود و عصبیت چنان بر او مستولی شود گویی که جریان خون در رگ های ش متوقف شده است و آماده است که آسمان را به زمین آورد..

مسلمانان دگر نگری و دگراندیشی را اهانت ی به عرض و آبرو و عصمت خويش میدانند. نفی و نقد دین آتش غیرت را در درونشان شعله ور سازد و بی درنگ به واکنش و حفظ و حراست ارزشها و باورهای خود و یا آن صندوقچه در بسته که از اجداد خود به ارث برده اند و بر آن تصور ند که پر از جواهرات گران قیمت است، بر می خیزند.

  ابتدا به مسیحیان تبریک می گویم که راه کشیشان قرون وسطایی خویش را همچنان پیش می گیرند و با این دروغگوییها و بی انصافیها نشان می دهند هرگز نمی توانند حق باشند. امّا در پاسخ به سخنان دروغین فوق:


  اسلام دین زور، تهدید، قتل و شکنجه است، یا مسیحیت؟ آیا همین شما مسیحیان نبودید که فقط در جنگهای صلیبیتان در بیت المقدّس هزاران هزار مسلمان را کشتید؟ آیا شما مسیحیان، دستتان به خون هزاران یهودی آلوده نیست؟ آیا عکسهای همین هیتلری که می گویید یهودی-کشی کرد، را در واتیکان و در ملاقات با سران کلیسا دیده اید؟ خودتان چقدر از خودتان را به جرم اینکه فقط مذهبی غیر از مذهب شما داشته اند را کشته اید؟ آیا صفحات تاریخ را ورق نزده اید؟ این آیات از کتاب مقدّس مسیحیت، نشانگر اوج انسان ستیزی و کشتار و آدمکشی و حتی نوزادکشی و حیوان کشی در این مکتب است:

 يَهُوَه صبايوت چنين ميگويد: آنچه عماليق به اسرائيل كرد، بخاطر داشته ام كه چگونه هنگامي كه از مصر برميآمد، با او در راه مقاومت كرد. پس الان برو و عماليق را شكست داده، جميع مايملك ايشان را بالكل نابود ساز، و بر ايشان شفقت مفرما بلكه مرد و زن و طفل و شيرخواره و گاو و گوسفند و شتر و الاغ را بكش"
(اول سموئیل15: 3و2)

"اما از شهرهاي‌ اين‌ امت‌هايي‌ كه‌ يَهُوَه‌، خدايت‌، تو را به‌ ملكيت‌ مي‌دهد، هيچ‌ ذي‌نفس‌ را زنده‌ مگذار. بلكه‌ ايشان‌ را، يعني‌ حتيان‌ و اموريان‌ و كنعانيان‌ و فَرِزّيان‌ و حِوّيان‌ و يبوسيان‌ را، چنانكه‌ يَهُوَه‌، خدايت‌، تو را امر فرموده‌ است‌، بالكل‌ هلاك‌ ساز."
(تثنیه20: 17-16)


  اینها دستورات همان خدایی است که مسیحیان می گویند که تمام ذاتش محبّت است! این است چهرۀ خدا در کتاب به اصطلاح مقدّس مسیحیان.



  این مسیحیت است که مکتبی ضد انسانی و ارتجاعی و تمامی قوانینش عین عقب افتادگی است و مکتبی پلشت می باشد، تا جایی که در قرون وسطی از حمام رفتن نهی می کرد و شپش را مروارید خدا می خواند. مسیحیت گذشته از این حرفها مکتب و آیینی شکست خورده و در هم شکسته است، تا جایی که با وجود مجازات اعدام برای همجنسبازان طبق کتاب مقدّس، در کلیساهایش برای همجنسبازها عقد ازدواج می خواند و همین که مسیحیت را دین نمی دانند نیز از همین جهت است که تسلیم اندیشه های کفرآلود سکولارهای غربی شده اند. بد نیست با برخی از احکام جالب کتاب مقدّس آشنا شوید:


1.قطع دست:
«و اگر دو شخص با یكدیگر منازعه نمایند و زن یكی پیش آید تا شوهر خود را از دست زننده‌اش رها كند و دست خود را دراز كرده عورت او را بگیرد پس دست او را قطع كن و چشم تو بر او ترحم نكند» (تثنیه 25:‌11ـ12).

2ـ سنگسار كردن:
در كتاب مقدس برای بسیاری از گناهان مجازات سنگسار وضع شده وبا این وجود بسیاری شنیده میشود كه بر حكم سنگسار در اسلام طعن میزنند و آن را حكمی خشن معرفی میكنند.

به عنوان نمونه پسر ولخرج ونافرمان حکمش سنگسار است .

اگر مردی پسر لجوج و سرکش داشته باشد که با وجود تنبیهات مکرر والدین از ایشان اطاعت نکند در این صورت باید پدر و مادرش او را نزد ریش سفیدان شهر ببرند و بگویند " این پسر ما لجوج و سرکش است حرف ما را گوش نمی کند و به ولخرجی و میگساری می پردازد" آنگاه اهالی شهر او را سنگسار کنند تا بمیرد به این طریق شرارت را از میان خود دور خواهید کرد و همه جوانان اسرائیل این واقعه را شنیده خواهند ترسید .[تثنیه 18:21-21 ]

ویا اگرکسی در روز شنبه کارکند باید سنگسار شود:

"یک روزکه قوم اسرائیل در بیابان بودند یکی از آنها به هنگام جمع آوری هیزم در روز بیست غافلگیر شد پس او را گرفتندپیش موسی و هارون و سایر رهبران بردند ایشان او را به زندان انداختند زیرا روشن نبود در این مورد باید چه کرد خداوند به موسی فرمود این شخص باید کشته شود و تمام قوم اسرائیل او را در خارج اردوگاه سنگسار کند تا بمیرد پس او را از اردوگاه بیرون برده همانطور که خداوند امر فرموده بود وی را کشتند [اعداد 15 :32-36 ]

«لیكن اگر این سخن راست باشد و علامت بكارت آن دختر پیدا نشود آنگاه دختر را نزد در خانة پدرش بیرون آورند و اهل شهرش او را با سنگ سنگسار نمایند تا بمیرد». (تثنیه 22:‌20ـ21)

 موارد دیگری نیز وجود دارد مانند اینکه کسی که در نزاع به خدا کفر بگوید و یا جادوگر یا احضار کننده ارواح. ـ 6 لاویان 24:14-23 » لاویان 27:20 نا گفته نماند كه مجازات سنگسار مختص انسانها نیست و دامنگیر حیوانات نیز شده است !!

«و هر گاه گاوی به شاخ خود مردی یا زنی را بزند كه او بمیرد، گاو را البته سنگسار كنند... و لیكن اگر گاو قبل از آن شاخ زن می‌بود و صاحبش آگاه بود و آن را نگاه نداشت و او مردی یا زنی را كشت، گاو را سنگسار كنند و صاحبش را نیز به قتل رسانند... » (خروج 21:‌‌‌28ـ32؛ همچنین خروج 19:‌‌‌‌13)

3ـ كشتن:

برای برخی از گناهان مجازات كشتن در نظر گرفته شده است. به عنوان نمونه: کسی که پدرومادرش را نفرین کند باید کشته شود(لاویان 20 :9 ) ، لواط، جماع با حیوانات و زنا با زن پدر و عروس از این دسته گناهان است (لاویان 20‌:‌ 9ـ 16)  البته در این مورد هم برای حیوانات نیز مجازات كشتن در نظر گرفته شده و اگر فردی  با حیوانی مجامعت كند  هر دو باید كشته شوند (لاویان ‌‌‌20: ‌15 ـ 16)

4ـ سوزاندن:
به غیر از موارد فوق یكی دیگر از احكامی كه در كتاب مقدس مسیحیان آمده است حكم سوزاندن افراد است به عنوان نمونه »اگرمردی با زنی و با مادر آن زن نزدیکی کند هر سه باید زنده زنده سوزانده شوند« [لاویان 20 : 14 ] ویا اینکه دختر کاهن اگر زنا کند باید به آتش سوزانده شود .

«و دختر هر كاهنی كه خود را به فاحشگی بی‌عصمت ساخته باشد، پدر خود را بی‌عصمت كرده است به آتش سوخته شود» (لاویان 21:‌9)

  ببینید کتاب به اصطلاح مقدّس مسیحیان برای چه موارد و چه کارهایی مجازات سنگسار و قطع دست و کشتن و سوزاندن صادر می کند. کسانی که چنین حرفهایی را حرف خدا می دانند، پیرو مکتبی ارتجاعی و ضدانسانی و باعث عقب افتادگی و آیینی پلشت هستند یا ما؟

 
 

  در اسلام، هیچ چیز اجبار دنیوی ندارد، نه نماز خواندن، نه روزه گرفتن، نه مسلمان بودن و نه مسلمان ماندن تا آخر عمر، زیرا تمام اینها برای سعادت اخروی ما هستند و اگر از اینها خودداری کنیم، خودمان را سعادت اخروی محروم کرده ایم؛ کسانی که این امور را در اسلام اجباری می دانند، دروغگویانی هستند که به جای نور خدا، نور شیطان را پذیرفته اند. اسلام مثل مسیحیت نیست که افراد را وا می داشت بین مسیحی شدن و کشته شدن یکی را انتخاب کنند، چنانکه مسیحیان در طول تاریخ، و زمانی که هنوز به طور کامل تسلیم غیرمذهبیها نشده بودند، بسیاری از مسلمانان، یهودیان و مشرکان را به همین حکم، فقط به جرم اینکه حاضر به پذیرش دین ناحق مسیحیت نبودند، کشته اند و به این طریق است که مسیحیت در اروپا فراگیر شده است. در مقابل با وجود اینکه مسلمانان
قرنها بخشهای عظیمی از اروپای شرقی و اروپای غربی را در تصرف داشتند، در هیچ گزارشی نمی بینیم که کسی را واداشته باشند که به زور مسلمان شود، و روزی هم که آن کشورها را ترک کردند، اکثر بومیها به دین پیشین خود بودند، ولی مسیحیان که حکومت آن مناطق را پس گرفته بودند، همان قانون را برای کسانی که مسلمان شده بودند، قرار دادند. در مقابل بد نیست، نگاه کتاب مقدّس مسیحیان را به کسی که دین را رها کند، بدانید:


6 و اگر برادرت كه پسر مادرت باشد یا پسر یا دختر تو یا زن هم آغوش تو یا رفیقت كه مثل جان تو بشد تو را در خفا اغوا كند و گوید كه برویم و خدایان غیر را كه تو و پدران تو نشناختید عبادت نماییم 7 از خدایان امتهایی كه به اطراف شما میباشند خواه به تو نزدیك و خواه از تو دور باشند از اقصای زمین تا اقصای دیگر آن 8 او را قبول مكن و او را گوش مده و چشم تو بر وی رحم نكند و بر او شفقت منما و او را پنهان مكن. 9 البته او را به قتل رسان دست تو اول به قتل او دراز شود و بعد دست تمامی قوم. 10 و او را به سنگ سنگسار نما تا بمیرد چونكه میخواست تو را از یَهُوَه خدایت كه تو را از زمین مصر از خانة بندگی بیرون آورد منحرف سازد. 11 و جمیع اسرائیلیان چون بشنوند خواهند ترسید و بار دیگر چنین امر زشت را در میان شما مرتكب نخواهند شد.  و اگر اهل یک شهر مرتد شوند دستور متفاوت میشود و باید همه اهالی شهر از کوچک بزرگ و حتی گاو و گوسفند از دم کشته شوند و اجسادشان نیز با اتش سوزانده شود 12 اگر دربارة یكی از شهرهایی كه یَهُوَه خدایت به تو به جهت سكونت میدهد خبر یابی 13 كه بعضی پسران بلّیعال از میان تو بیرون رفته ساكنان شهر خود را منحرف ساخته گفته‌اند برویم و خدایان غیر را كه نشناخته‌اید عبادت نماییم 14 آنگاه تفحص و تجسس نموده نیكو استفسار نما. و اینك اگر این امر صحیح و یقین باشد كه این رجاست در میان تو معمول شده است 15البته ساكنان آن شهر را به دم شمشیر بكُش و آنرا با هرچه در آن است و بهایمش را به دم شمشیر هلاك نما. 16 و همة غنیمت آنرا در میان كوچه‌اش جمع كن و شهر را با تمامی غنیمتش برای یَهُوَه خدایت به آتش بالكّل بسوزان و آن تا به ابد تلّی خواهد بود و بار دیگر بنا نخواهد شد.(تثنیه13: 17-6)

ویا درجای دیگر آمده است :

اگر بشنوید مرد یا زنی "بت یا خورشید و ماه وستارگان را که من پرستش آن را اکیدا قدغن کردم عبادت کند " مرد یا زن را به بیرون شهر ببرید و سنگسارش کنید تا بمیرد(تثنیه 17 : 2 -7 )

  قدیس توماس آکویناس [متوفی 1274 م ] که یکی از بزرگترین و صاحب نفوذترین دانشمندان مسیحی است می گوید : در مورد بدعت گذاران دو نکته باید رعایت شود یکی نسبت به بدعت گذاران و دیگری بت به کلیسا،نسبت به بدعت گذاران گناهی وجود دارد که آنان به سبب آن گناه نه تنها باید با تکفیراز کلیساجدا شوند بلکه باید با مرگ نیز از جهان منقطع شوند زیرا فاسد کردن ایمان که حیات روح به آن بستگی دارد از جعل بدل که حیات مادی به آن بستگی دارد بسیار سنگین تر است پس اگر مقام سکولار جاعلان و دزدان دیگر را به سبب رفتارشان به مرگ محکوم می کند دلیل محکم تری وجود دارد که بدعت گذاران به محض اثبات بدعتشان نه تنها تکفیربلکه اعدام نیز بشوند.اما نسبت به کلیسا رحمتی وجود دارد که به بازگشت گمراهان ناظراست و بدین سبب درمحکوم کردن آنان شتاب نمی ورزند بلکه بعد از یک دو نصیحت همانطورکه [پولس] رسول راهنمایی کرده است پس از آن اگر باز هم وی سرسختی کند کلیسا که دیگر امیدی به بازگشت او ندارد نجات دیگران را در نظر می گیرد و او راتکفیر و از کلیسا جدا می کند علاوه بر این وی رابه محکمه سکولار می سپارد تا از آن طریق از جهان ریشه کن و اعدام شود.(خلاصه الاهیات 2\2  مسئله 11 ، مقاله 3)



  ما مسلمانان به دستور قرآن و عقل، همیشه صندوقچه دین را می گشاییم و پیرو چیزی نمی شویم که بدان علم نداریم، زیرا این دستور قرآن است(اسراء:36) در مقابل این مسیحیان هستند که حاضر نیستند یک بار هم که شده با عقل سلیم به عقاید پوچ و باطل مسیحیت بنگرند و ببینند که مگر می شود عیسایی که طبق انجیل خودشان هم گرسنه می شد و غذا می خورد، هم خسته می شد و می خوابید و هم تشنه می شد و آب می نوشید، و هم طبق اناجیل بر صلیب کشته شد، یک خدا کامل باشد! دمی نمی اندیشند که چگونه خدای عادل، به خاطر گناه ما، یک بیگناه دیگر را به صلیب می فرستد، در حالی که این کار ظلمی آشکار است! آیا مسیحیان فکر می کنند خدا ظلم هم می کند؟ یا اینکه این مجازات یک بیگناه به جای گناهکار عملی اخلاقی در مسیحیت است؟



  این مسیحیان هستند که وقتی به آنها از حقایق دینشان چیزی گفته می شود،  چنان بر افروخته میشوند و عصبیت چنان بر آنها مستولی می شود، گویی که جریان خون در رگ هایشان متوقف شده است و آماده هستند که آسمان را به زمین آوردند. این مسیحیان هستند که دگرنگری و دگراندیشی را اهانتی به عرض و آبرو و عصمت خويش میدانند. نفی و نقد مسیحیت آتش غیرت را در درونشان شعله ور سازد و بی درنگ به واکنش و حفظ و حراست ارزشها و باورهای خود و یا آن صندوقچه در بسته که از اجداد خود به ارث برده اند و بر آن تصورند که پر از جواهرات گران قیمت است، بر می خیزند. این را مسیحیان در طول تاریخ، با کشتارهایی که از غیرمسیحیان و حتی مسیحیانی که مثل خودشان فکر نمی کردند(یعنی سایر مذاهب مسیحی) به عمل آورده اند به عینه ثابت کرده اند، و البته هرگز نباید بلایی که به سر گالیله آوردند را فراموش کنیم. خودِ من بارها کامنتهایم در وبلاگهایشان حذف شده است، از سایتها و چت روهای اینترنتیشان اخراج شده ام، و از سر کینه در وبلاگم آنقدر فحشهای زشت نوشتند که مجبور شدم بخش نظرات وبلاگم را ببندم(الان هم مجبورم از دست آنها بخش نظرات این مطلب را نیز ببندم) و البته یک مدت هم به اسم و آدرس من در وبلاگهای دیگر کامنت حاوی فحش قرار می دادند. اینکه مسیحیان چنین چیزی را به مسلمانان نسبت می دهند، مصداق همان، کافر همه را به کیش خود پندارد است.



  در آخر به این تبلیغگران دروغگوی مسیحیت، که اسم مسیح را دزدیده اند، همان کلام امام حسین(ع) به یزیدیان را عرض می کنیم: اگر دین ندارید و اعتقادی به روز قیامت ندارید، حداقل در زندگی دنیوی خود، آزاده باشید. از جوانان فهیم هم خواهشمندم فریب این گوسفندان در لباس میش را نخورند.

مطلب مرتبط: اخطار به جوانان: مراقب گرگهای در لباس میش باشید



ارجاعات بدون مرجع در کتاب مقدّس

 

 

با سلام. این مطلب به زودی، به روز رسانی خواهد شد.

گناه اولیه و نقشه نجات در عهد قدیم



هر کس با مسیحیت آشنا باشد، می داند که مسیحیان، ید طولایی در تحریف کتاب مقدّس یهود(که عهد عتیق خودشان نیز هست)، در راه عقاید خویش دارند. در زیر یکی از این موارد را می بینید:


بعضا برای اینکه خدا حقایقی را در پس کلمات و عبارات کتاب مقدس نگاه دارد که بعد ها توسط اشکار شدن این راز باعث شناخت راه صحیح از راه ناصحیح گردد به مواردی بس شگفت بر می خوریم یکی از این موارد که صلاح دیدم در این مبحث یعنی اموزه گناه نخستین و گناه اصلی و فلسفه ی نجات و کفاره تقدیم حضورتون کنم. پیغامی هست که خدا در پس اسامی ادم تا نوح گنجانده است که این اسامی هم در کتاب نخست عهد قدیم یعنی پیدایش باب 5 ایات 1 تا 32 وجود دارند و هم در عهد جدید در انجیل به روایت حضرت لوکاس باب 3 ایات 36 الی 38 . و اما ان پیغام خداوندی در پس معانی اسامی ادم تا نوح نهفته است بدین ترتیب که ان اسامی بدین قرار است:

1_ ADAM
2_ Seth
3_ Enosh
4_ Cainan
5_ Mahalalel
6_ Jared
7_ Enoch
8_ Methuselah
9_ Lamech
10_ Noah

حال میتوانید خود معانی این ده اسم را از سایت زیر بررسی کنید:

Abarim Publications Biblical Name Vault - Meaning of Bible Names

که ما حصل انها بدین صورت خواهد بود:

adam = man
seth = appointed
enosh = mortal
cainan = sorrow
mahalalel = the blessed god
jared = shal come down
enoch = teaching
methusaleh = his death shall bring
lamech = the despairing
noah = comfort (or rest)2

و از کنار هم قرار دادن این اسامی جمله یی شگفت انگیز عیان میگردد تا پیغامی باشد برای اون کسانی که سال ها از دوران قدیم قوم یهود تا به امروز این اسامی را دیده اند و اون جمله بدین صورت است:

Man has appointed mortal sorrow, but the blessed god shall come down teaching, and his death shall bring the despairing comfort.

و معنی ان بدین صورت است :

"آدم (بشر) حزن مهلک را نصب کرده است اما خدای متبارک برای آموزش پایین خواهد آمد و مرگش تسلی نا امید (بشر) را خواهد آورد."


در پاسخ به این مطالب عرض می کنیم:

بحث کپی-پیست شدۀ بالا، به خوبی خالی بودن مشت مسیحیت در اثبات دارای ریشۀ یهودی بودن عقیدۀ فدا را نشان می دهد، پیش از اینکه پاسخ به متن فوق را خدمت پژوهشگران عزیز ارائه بدهم، جملۀ درستی که در ترجمه های فارسی دگرگونش کرده اند، را به صورت درست و دقیق برایتان قرار می دهم، جمله ای که تبلیغگران مسیحیت در این زمینه ساخته اند، این است:



Man (is) appointed mortal sorrow; (but) the Blessed God shall come down teaching (that) His death shall bring (the) despairing rest


امّا آیا جملات فوق نشانگر اثبات قانون فدا است؟

پاسخ ما به شرح زیر است:

اول ااینکه یهودیان، مثل سایر ترجمه های مسیحی، این ترجمه را نیز غیرمعتبر می دانند. اینجا نیز مسیحیان از معانی مختلف کلمات، آنچه به نفعشان باشد را می گیرند. آیا یهودیان قبول دارند که معنی نام یکی از فرزندان آدم ابوالبشر، (The Blessed God به معنای خدای متبارک) بود؟ البته که نه. فرهنگ یهود چنین امری را برای نامگذاری هم قبول نمی کند. این مسیحیان هستند که هر جا واژه ای چند معنی مختلف داشته باشد و یکی از معانی آن هم خدا باشد، آنرا به خدا ترجمه می کنند.

دوم اینکه غیرمعتبر بودن این معانی وقتی آشکار می شود، که دقّت کنیم که اینها یک سری اسم علم هستند که در تورات آمده اند. هیچ سندی وجود ندارد که ثابت کند که حتی در زمان موسی(ع) این اسامی به این معانی بوده اند. مثلاً مسیحیان چگونه ثابت می کنند، وقتی موسی این اسمها را در تورات می نوشت، معتقد بود که اسم آدم به معنای بشر است؟ و همچنین سایر اسامی.

سوم اینکه اگر خدا می خواست آموزه ای به اهمیت فدا را آموزش بدهد، با کمال صراحت آنرا در سنت مکتوب و سنت شفاهی یهود، نقل می کرد، چنانکه در مورد توحید همین کار را کرده است، در حالی که دکترین فدا و دکترین تثلیث، برای یهودیان چه دیروز و چه امروز غریب و ناآشنا هستند و مسیحیان با تفسیرهای عجیب و غریبی مثل همینی که دوستمان آوردند، ادعای وجود آنها در سنت یهود را می کنند، ولی نکته جالب اینجاست که این تفسیرها را فقط خود مسیحیان قبول دارند، و یهودیان چه پیش از ظهور مسیحیت و چه پس از آن، از چنین برداشتهای باطلی، نه اطلاع داشته اند، و نه اعتقادی به چنین اموری داشته اند.

چهارم اینکه از دیدگاه فرهنگ یهود، خدا آدم را بخشیده است، و نیازی نیست که برای کفارۀ گناهان پایین بیاید(!) و کشته شود! عهد عتیق روش بخشیده شدن گناهان را به خوبی توضیح داده است، اگر قرار بود خدا خودش پایین بیاید و بمیرد، دیگر نیازی به این همه توضیح و تفصیل احکام بخشش نبود.

پنجم اینکه خیلی جالب است که طبق کتاب مقدّس خودشان از چنین رمزی در تورات، هیچیک از انبیاء یهود، حضرت عیسی(ع) و حواریون و پولس و شاگردان آنها، که نگارش کتاب مقدّس بدانها منصوب است، هیچ سخنی نگفته اند، و این از کشفیات مسیحیان متأخر است!

ششم اینکه اساساً دکترین فدا هم مثل تثلیث، ترکیب بدعتگذاران مسیحی است بین خداشناسی متعالی یهود و خداشناسی باطل ادیان شرک. در ادیان شرک نیز خدایان زیادی بودند که چند هزار سال قبل از عیسی از باکره ای به دنیا آمده بودند، برای نجات بشر کشته شدند، و چند روز بعد توسّط یکی دیگر از خدایان سه گانه، زنده شدند. حالا بدعتگذاران مسیحی، خدای یکتای یهود در اقنوم پسر، را به زمین می آورند، لباس جسم بر تنش می کنند و می گویند برای نجات بشر او به روی صلیب رفته و چند روز بعد توسّط اقنوم پدر رستاخیز پیدا می کند. این دکترین، ریشه در یهودیت و عهد عتیق ندارد، بلکه مثل تثلیث ریشه در ادیان شرک دارد، تنها ارتباطش با یهودیت این است که در اینجا خدای یهود را لباس جسم پوشانده به زمین می آورند، شکنجه می دهند و می کشند.

هفتم اینکه اساساً عهد عتیق هم مثل عهد جدیدشان، برای ما کتاب معتبری نیست که اگر چنین اشاره ای را به فدا کرده بود، که البته نکرده است، دکترین فدا ثابت شود.