آیا مردم مصر باید جوابِ سرسختی فرعون را بدهند؟

  در ماجرای برخورد موسی و فرعون، در کتاب مقدّس مسیحیان، در خروج، باب 7، آیات 21 تا 25 چنین می خوانیم:


«21 و ماهياني كه در نهر بودند، مردند. و نهر بگنديد، و مصريان از آب نهر نتوانستند نوشيد، و در تمامي زمين مصر خون بود. 22 و جادوگران مصر به افسونهاي خويش هم چنين كردند، و دل فرعون سخت شد، كه بديشان گوش نگرفت، چنانكه خداوند گفته بود. 23 و فرعون برگشته، به خانة خود رفت و بر اين نيز دل خود را متوجه نساخت. 24 و همة مصريان گرداگرد نهر براي آب خوردن حفره مي زدند زيرا كه از آب نهر نتوانستند نوشيد. 25 و بعد از آنكه خداوند نهر را زده بود، هفت روز سپري شد.»


جای سؤال است که چرا ماهیان نهر و مردم نگونبخت باید آزار و اذیت بشوند؟ نکند فرعون آنقدر آدم دلرحمی بوده است که نمی توانسته سختی کشیدن مردمش و مرگ ماهیان را تحمل کند؟! اگر اینطور نبوده است، پس چرا مردم باید در این خوناب اذیت شوند؟ تقصیر آنها چیست؟ آیا تک تک آنها، مانع از نجات بنی اسرائیل هستند؟ این خدای مسیحیان که سراسر وجودش محبّت است، چرا در حقّ این مردم نگونبخت مصر، محبّت نمی نماید؟ چرا در حقّ ماهیان محبّت ننموده است؟ نکند او در آن زمان، فقط برای بنی اسرائیل "محبت بوده است"؟

آیا خدای مسیحیان، تمایلی به ایمان آوردن فرعون و مصریان نداشت؟

  در مسیحیت، ادّعا می شود، البته دقّت کنید که «ادّعا می شود»، که خدا محبّت است! این خدا که محبّت است، قاعدتاً باید تمایل به هدایت تمام بندگان داشته باشد، ولی گویا خدای مسیحیان، هیچ تمایلی به هدایت کردن فرعون ندارد. چنانکه در پستهای قبل دیدیم، طبق آیه 21 از باب 4 کتاب خروج از مجموعه کتب تشکیل دهندۀ کتاب مقدّس مسیحیان، پیش از آنکه فرعون سخن موسی را بشنود، خدا وعده داد که دل فرعون را سخت خواهد کرد. امّا به طور اساسی هم، موسی و هارون، ابداً مأمور نمی شوند که فرعون را دعوت به این خدا کنند، بلکه تنها مأموریتشان، این است که به او بگویند که بنی اسرائیل را رها کنند، و این مضمون بارها در کتاب خروج در دستورات خدا به موسی و هارون، تکرار می شود. چنانکه در آیه 1 از باب 7 خروج می خوانیم:

«هر آنچه به تو امر نمايم تو آن را بگو، و برادرت هارون، آن را به فرعون باز گويد، تا بني اسرائيل را از زمين خود رهايي دهد.»

البته این مضمون، بارها در کتاب خروج تکرار می شود: آیه 10 از باب 6، آیه 1 از باب 8، آیه 20 از باب 8، آیه 1 از باب 9، آیه 13 از باب 9 و... در تمام این آیات تنها پیام خدا برای فرعون این است که قوم من را رها کن! نه او و نه مصریان، به ایمان به او، دعوت نمی شوند.

حال جای سؤال است، که اگر خدای مسیحیان، محبّت است، و سراسر وجودش محبّت است و نفرت در آن راه ندارد، چرا نمی خواهد فرعون هدایت شود؟ چرا به موسی و هارون نمی گوید که فرعون را به ایمان به او دعوت کنند؟ چرا حتی مصریان نیز به سوی ایمان به او دعوت نمی شوند؟ آیا این خدا، فقط خدای بنی اسرائیل است؟ آیا این خدای مسیحیان، هیچ سخنی برای مردم مصر و هدایت ایشان نداشت؟

خدا محبّت است: زمین خواری به قیمت جان انسانها

  در آیه 8 باب سوم کتاب خروج، از سلسله کتب تشکیل دهندۀ کتاب مقدّس مسیحیان، طبق ترجمه قدیمی، می خوانیم:

«و نزول كردم تا ايشان را در دست مصريان خلاصي دهم، و ايشان را از آن زمين به زمين نيكو و وسيع برآورم، به زميني كه به شير و شهد جاري است، به مكان كنعانيان و حّتيان و َاموريان وفرزيان و حويان و يبوسيان.»

  در ترجمه تفسیری مسیحیان، چنین می خوانیم:

«8حال ، آمده ام تا آنها را از چنگ مصری ها آزاد کنم و ايشان را از مصر بيرون آورده ، به سرزمين پهناور و حاصلخيزی که در آن شير و عسل جاری است ببرم، سرزمينی که اينک قبايل کنعانی، حيتّی، اموری، فرزّی، حوّی و يبوسی در آن زندگی می آنند.»


  اینجا خدایی که کتاب مقدّس معرفی می کند، به موسی وعده می دهد که بنی اسرائیل را بر سرزمینهای کنعانیان، حتیان، اموریان، فرزیان، حوّیان و یبوسیان، ساکن سازد، یعنی سرزمینهایی که فلسطین و لبنان فعلی را شامل می شوند. این آیه از همان آیاتی است که صهیونیستها نیز به آن تکیه می کنند.


  امّا ببینیم سرزمینها به چه قیمتی به دست بنی اسرائیل رسید. این دستور خداست که در ادامۀ داستان موسی در کتاب مقدّس، در کتاب تثنیه، باب 20، آیه های 16 و 17، طبق ترجمه قدیمی، به موسی داده می شود:

«16 اما از شهرهاي اين امت هايي كه يهوه، خدايت، تو را به ملكيت مي دهد، هيچ ذي نفس را زنده مگذار.17 بلكه ايشان را، يعني حتيان و اموريان و كنعانيان و فرزيان و حويان و يبوسيان را، چنانكه يهوه، خدايت، تو را امر فرموده است، بالكل هلاك ساز.»

این هم ترجمه تفسیری:

«16 در شهرهای داخل مرزهای سرزمين موعود، هيچكس را نبايد زنده بگذاريد. هر موجود زنده ای را از بين ببريد. 17 حيتيها، اموريها، کنعانيها، فرزيها، حويها و يبوسيها را بكلی نابود کنيد. اين حكمی است که خداوند، خدايتان داده است.»

  توجیه هم اینستکه ممکن است از آنها بت پرستی یاد بگیرند، چنانکه در آیۀ بعد بیان می شود، ولی آیا باید کودکان نیز کشته شوند و نوزادان نیز کشته شوند، فقط به این خاطر که ممکن است، آموزش بت پرستی بدهند؟ آیا نوزاد بعد از نابودی شرک و بزرگ شدن در فضای توحید، باز هم آموزش شرک خواهد داد؟ آیا خدای موسی، نمی توانست سرزمینی دیگر را برای سکنای قومش برگزیند که نخواهد این همه انسان را بکشد؟ بیایید قبول کنیم که خدا، صاحب تمام جانهاست و حق دارد جان هر کس را که خواست، با هر واسطه ای بگیرد؛ ولی با این حساب مسیحیان چگونه می گویند که خدایشان، محبّت محض است و ممکن نیست کسی را دوست نداشته باشد؟ آیا این خدا در حقّ مردمان این سرزمینها، و در حقّ کودکان و نوزادانشان، محبّت نموده است و آنها را دوست داشته است؟ پس چگونه این خدا محبّت است؟

  به راستی چرا مسیحیان اینقدر بی انصاف هستند که با وجود چنین آیاتی در کتاب مقدّسشان، دین خود را دین محبّت می نامند و با وجود اینکه چنین آیاتی هرگز در قرآن یافت نمی شود، دین اسلام را دین خشونت لقب می دهند؟

  این آیات نشان می دهند که چرا صهیونیستها اینقدر راحت فلسطینیان را در مناطق اشغالی کشتار می کنند و به خوبی روشن می سازند که کمک نرساندن به فلسطین و عدم مقابله با حکومت غاصب اسرائیل، چه عواقب وخیمی را در پی خواهد داشت. صهیونیستها چنانکه اعمالشان نیز نشان می دهد، به قیمت گرفتن جان کودکان و نوزادان، می خواهند سرزمین مورد نظر خودشان را تصاحب کنند.