پاسخ به مقالۀ «جستجویی بی نتیجه»
نگارنده: اندیشه خدابنده
آیة 11 سورۀ انعام می گوید:
«قُلْ سيرُوا فِي الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبين»
«بگو: در زمین بگردید، آنگاه بنگرید که فرجام تکذیب کنندگان چگونه بوده است.»
و مواردی مشابه این آیه در قرآن یافت می شود. در مورد این آیات، شبهاتی از سوی برخی منتقدین طرح شده است، که در ذیل بدانها اشاره می کنیم و پاسخشان را ارائه می دهیم:
نتیجۀ جستجو در اقطار عالم
شبهه:
در این آیه ـ که عیناً و یا مضموناً بیش از سی بار در قرآن تکرار شده است ـ خداوند مردم را دعوت به کاری لغو و بیهوده می کند. زیرا جستجو در زمین و گردش در اقطار عالم، به هیچ وجه نمی تواند نتیجه ای روشن و قطعی در مورد عاقبت کافران، مشرکان و ملحدان و…داشته باشد.
پاسخ:
اینگونه نیست.
اگر از نگاه مردمان زمان پیامبر(ص) نگاه کنیم، آثار مردمان پیشین، همچون عاد و ثمود و سبأ و به خصوص اصحاب فیل، در نزدیکی این مردمان بوده است. قرآن به رسولش می فرماید که بگوید که در زمین بگردند و عاقبت تکذیبگران را ببینند. اعراب هنوز به خوبی واقعۀ عام الفیل را به خاطر داشتند و دیده بودند که عاقبت تکذیبگران چگونه بوده است. همچنین نبردهایی که با پیامبر خدا(ص) به راه انداخته بودند نیز چندان از ایشان دور نبود. بارها دیده بودند که تکذیبگران و مشرکان و ملحدان، با آنکه سپاه عظیمی پیرامون خویش جمع کرده اند، موفّق به در هم شکستن قدرت اسلام نشده اند و بزرگانشان از پا در آمده اند، از ابوجهل گرفته تا عمرو بن عبدود، از ابولهب تا حیّ بن اخطب. تمامی اینها در پایان تلاششان عاقبتی پندآموز داشتند و اعراب آنروز و خردمندان امروز به خوبی متوجه این مسئله می شوند. توطئه ها یکی پس از دیگری در هم می شکست، و این کافران بودند که هر روز سرافکنده تر از دیروز بودند.
همچنین، این سیر و گردیدن در زمین می تواند با نگاهی قرآنی باشد. بنگریم عاقبت فرعونها را، و عاقبت قومهایی که زمانی برای خودشان پیشرفته ترین محسوب می شدند: قوم نوح، عاد، ثمود، و قوم لوط و شعیب. آیۀ پیشین نیز به خوبی به این امر اشاره دارد، و در پاسخ به تمسخرهای کافران این آیه اینگونه سخن می گوید. آری، اعراب که واقعۀ اصحاب فیل را چندی پیش دیده بودند، عاقبت بزرگان و قدرتمندان خود را دیده بودند، به خوبی با گردیدن در زمین، به عاقبت تکذیب خود پی می بردند.
از نگاه مردمان امروز نیز ما می توانیم با نگاهی به اقصی نقاط جهان ببینیم که چه امپراتوریهای کفرآمیزی که امروز فروپاشیده اند. امپراتوری مغول، امپراتوری روم، امپراتوری بیزانس؛ ما شوروی سابق را به یاد داریم که روزی یک قطب قدرت جهان بود، ولی فروپاشید! انگلستان را به یاد داریم که روزی یک سوم جهان را در چنگال داشت، ولی امروزه فروپاشیده و اکثر مستعمرات خویش را از دست داده است؛ هیتلرها و استالینها و غیره را دیده ایم. از آنها چه مانده است؟ آری! این چیزیست که کسانی که امروز آمریکا را کعبه آمال و آرزوهای خویش کرده اند، باید بدانند.
وضع بهتر کشورهای کفّار
شبهه:
باور نمی کنید؟! به اروپا و استرالیا و نیوزیلند و کانادا و ژاپن سفر کنید و زندگی مردم آن کشورها را _ که به اعتقاد مسلمانان کافر و فاسقند _ با زندگی مردم عراق، پاکستان، لیبی، مصر، افغانستان، هند، سودان و…مقایسه کنید. اگر به نتیجه ای رسیدید، به ما هم بگویید! در همان شهر و دیاری که زندگی می کنید، زندگی و مرگ مؤمنان و کافران را مقایسه کنید (البته اگر تشخیص قطعی مؤمن و کافر امکان پذیر باشد!) کدام نتیجة روشن و قطعی که بتوان آن را به صورت قاعده ای بیان کرد ، عایدتان می شود؟
پاسخ:
این استدلال از نگاه سطحی منتقد خبر می دهد. گویی وقتی بنی اسرائیل در اسارت فرعونیان هستند را بنگریم و فکر کنیم به این خاطر فرعون در هم کوفته نخواهد شد. زمانی نیز سلطه و قدرت در دست مغولان بود، آیا آنها مانده اند تا اروپا و کانادا و آمریکا بمانند؟ همین ژاپن که می فرمایید آیا در کوبیده نشد، و اگر تلاش آمریکا برای نگه داشتن رقیبی در برابر شوروی و چین در مرز دریایی خود با بلوک شرق نبود، می توانست دوباره کمر راست کند؟
اگر نگاه دقیق و موشکافانه داشته باشیم، فقط حال امروز مسلمانان را نمی بینیم. ما باید مسلمانان را در طول تاریخ با غیرمسلمانان در طول تاریخ، مقایسه کنیم. هیچ قوم و گروه و فرقه ای نبوده است، که از ابتدا تا کنون توانسته باشد، پا به پای مسلمین به عنوان رقیبی جدّی و حقیقی در برابرشان ایستادگی کند. مشرکین عرب که رقبای اوّلیه بودند، به تاریخ پیوستند. یهودیانی که مدّتی بعد با اسلام مقابله کردند، به سرعت تاوان این خصومت خویش را چشیدند و از عربستان اخراج شدند. هر چند بعد از مدّتی گروههایی از آنها به خاطر فشارهای اروپاییان بر یهودیان، باز به سرزمینهای اسلامی بازگشتند و پذیرفته شدند. مغولها که روزی خاک بخش عظیمی از جهان اسلام را در توبره کرده بودند، همکنون کشوری ضعیف و ناچیز، با یکی از بدترین شرایط آب و هوایی را تحت سیطره دارند و در جهان، قدرتی محسوب نمی شوند. مسیحیان که روزی علیه ما جنگ صلیبی راه می انداختند، الان اسیر سکولاریسم خودشان هستند، در شکستشان همین بس که در سرزمینهای خودشان به اسم آزادی بیان، به مقدّساتشان و به خداوندشان، رکیکترین توهینات در فیلم و مجلّه و تئاتر می شود، و حق ندارند دم بزنند، ولی خودشان حق ندارند بالای چشم یک یهودی را ابرو بنامند. حال چرا گروههای سکولار و بیدین و بیخدای تازه به دوران رسیده، گمان می کنند که از گروههای پیشین قدرت بیشتری دارند؟ خدمتشان یادآوری می کنیم که این گروهها از هزاران سال پیش وجود داشتند و اگر یارای کاری را داشتند، پیش از اینها کمر راست می کردند، نه اینکه در اوج ضعف و انحطاط مسیحیت، از ضعف فکری مسیحیان، سود جسته، تمام قوانین را به نفع خویش تحریف کنند. حال اگر بیدینها و گروههای سکولار فکر می کنند که حاکمیتشان دائمی است، ما همین آیه 11 سورۀ انعام را تحویلشان می دهیم: در زمین سیر کنید، آخر و عاقبت مشرکین و یهودیان و مغولان و صلیبیهای مسیحی را بنگرید، و عبرت بگیرید.
مسلمانان در طول تاریخ 14 قرنی خود، در مجموع حداقل بیش از یک هزاره را یا ابرقدرت جهان بوده اند یا یکی از قویترین قدرتهای جهان را تشکیل می دادند. جهان اسلام، در سال 1918 استقلال بخش اعظم خود را از دست داده بود، ولی تا پایان قرن بیستم، استقلال اکثر این سرزمینها باز پس گرفته شد: پاکستان، تاجیکستان، ازبکستان، آذربایجان، آلبانی، سوریه، مصر، عراق، الجزایر، مغرب، سودان، لبنان و... مشکل ما امروز فقط فلسطین است! گویی همین دیروز بود که الجزایریها برای استقلال کشورشان، علیه فرانسویهای غاصب، انقلابی عظیم کرده بودند. این امر نشانگر اوج پیشرفت ماست. آیا اینکه کشورهایی که مدّت زیادی از استقلالشان نمی گذرد، وضع بدی داشته باشند، امری غریب است، یا این منتقد محترم، مطالعات کمی دارند؟! در واقع باید از اینکه کشورهایی مثل کویت و امارات و عربستان اینقدر سریع پیشرفت کرده اند، تعجّب کنیم. باید در شگفت باشیم که چگونه کشوری مثل ایران، که در هر دو جنگ جهانی کشورش توسّط متفقین تصرّف شد، امروزه موشکهایی مثل شهاب می سازد و یک قدرت موشکی در جهان است. چگونه سازندۀ هواپیماهای شکاری است؟ چگونه در دوران دفاع مقدّس، با وجود اینکه تمام جهان به عراق کمکهای مالی و نظامی می کردند، وجب به وجب خاکش را حفظ کرد و در نهایت هم کمتر از دشمن تلفات داد؟
بگذارید کمی دقیقتر شویم. حال چرا زندگی مسلمانان سودان و هند و پاکستان را با مردمان اروپا مقایسه کنیم؟ حال که این منتقد محترم، می خواهد از بُعد مادّی به مسئله نگاه کند، چرا زندگی مسلمانان کویت و قطر و عربستان و امارات متّحده را با مردمان اروپا و کانادا و استرالیا مقایسه نمی کند؟ احتمالاً خواهد گفت که اینها با پول نفت است که سر پا هستند، که اگر این را بگوید، ناشی از بیسوادی اوست! عربستان اگر پول نفت نباشد هم با پولی که همراه با میلیونها زائر مکّه مکرّمه، همه ساله به جیبش می ریزد، پول هنگفتی را فراچنگ می آورد. شهرهایی مثل دوبی هم از طریق گردشگری مبالغ بسیار زیادی را به جیب می زنند و اینگونه نیست که این کشورها به آن میزانی که اینان فکر می کنند، به نفت وابستگی داشته باشند.
باز هم دقیقتر بشویم: اتّفاقاً وضعیت برخی کشورهای اسلامی، خود در جهت همین آیه از قرآن است. به شرط اینکه تیزبین باشیم. بیایید در زمین بگردیم و عاقبت ظالمین و تکذیبگران را ببینیم. وضعیت امروز مسلمانان، ناشی از چند قرن به خواب رفتن مسلمانان و به خصوص سردمدارانشان است. اتّفاقاً اینجا نیز سنّتهای قرآنی دیده می شوند. چنانکه قرآن می فرماید:
لَقَدْ کاَنَ لِسَبَإٍ فىِ مَسْکنِهِمْ ءَایةٌ جَنَّتَانِ عَن یمِینٍ وَ شِمَالٍ کلُواْ مِن رِّزْقِ رَبِّکمْ وَ اشْکرُواْ لَهُ بَلْدَةٌ طَیبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ(15) فَأَعْرَضُواْ فَأَرْسَلْنَا عَلَیهِمْ سَیلَ الْعَرِمِ وَ بَدَّلْنَاهُم بجَِنَّتَیهِْمْ جَنَّتَینِْ ذَوَاتىَْ أُکلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شىَْءٍ مِّن سِدْرٍ قَلِیلٍ(16) ذَالِک جَزَینَاهُم بِمَا کفَرُواْ وَ هَلْ نجَُازِى إِلَّا الْکفُورَ(17)[1]
براى قوم «سبا» در محل سکونتشان نشانهاى (از قدرت الهى) بود: دو باغ (بزرگ و گسترده) از راست و چپ (رودخانه عظیم با میوههاى فراوان و به آنها گفتیم:) از روزى پروردگارتان بخورید و شکر او را بجا آورید شهرى است پاک و پاکیزه، و پروردگارى آمرزنده (و مهربان)!(15) امّا آنها (از خدا) روىگردان شدند، و ما سیل ویرانگر را بر آنان فرستادیم، و دو باغ (پربرکت) شان را به دو باغ (بىارزش) با میوههاى تلخ و درختان شوره گز و اندکى درخت سدر مبدّل ساختیم!(16) این کیفر را بخاطر کفرانشان به آنها دادیم و آیا جز کفران کننده را کیفر مىدهیم؟!(17)
آری! مسلمانان، کارشان به کفران نعمت کشید. اسمشان مسلمان بود، ولی در عمل، از اسلام دور بودند. امر به معروف و نهی از منکر را ترک گفتند که طبق قرآن صفت آشکار مؤمنین است[2]، و از حضرت علی(ع) نقل شده است که در وصیتهای پیش شهادت خویش فرمود: «امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید که بدهایتان کارها را در دست بگیرند و آنگاه دعا کنید و مستجاب نشود.»[3] به جای حرکت در جهت ایمان، به مانند اهل کفر، غرق در لذّات دنیوی شدند، و این شد که زیر دست کافران قرار گرفتند، چنانکه این بلایی است که هم خدا و حجج خدا وعدۀ آنرا داده بودند، ما تا وقتی که به راه اسلام باز نگردیم، هرگز روی آن روز خوشمان را نخواهیم دید.
لذا اتفاقاً وضعیت بد امروز مسلمانان، هم در جهت فرمایشات قرآن است، و تأییدگر آن می باشد، و از همان عبرتهایی است که ما می توانیم در سیر و گردیدن در زمین، آنها را درک کنیم. مکذّب و ظالم، الزاماً نباید از بین قومهای نامسلمان باشد، بلکه چه بسا افراد به ظاهر مسلمانی که کفران نعمت می کنند، مصداق همان مکذّب و ظالم و مفسدی می شوند که قرآن می فرماید که در زمین سیر کنید و عاقبتشان را ببینید، چنانکه بسیاری از سلاطین عثمانی و ایران، مصداق این امر هستند. ما نمی گوییم کسی به صرف مسلمان شدن، خوشبخت می شود، بلکه قرآن می فرماید:
أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یتْرَکوا أَنْ یقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یفْتَنُون[4]
آیا مردم گمان کردند همین که بگویند: «ایمان آوردیم»، به حال خود رها مىشوند و آزمایش نخواهند شد؟!
آری، به صرف ادّعای ایمان به اسلام، افراد از جرگۀ ظالمین و فاسدین و مکذّبین، خارج نمی شوند، و آن گروهی از مسلمانان که در خواب فرو رفتند، با سوء عمل خود، با ترک واجب و عمل به حرام، با رها نمودن امر به معروف و نهی از منکر، جهان اسلام را به حالی رساندند که در سال 1918 میلادی داشت، و اگر ما در این مدّت کوتاه، وضعمان از آن سال تا این حدّ اعلی بهتر شده است، به خاطر بیدار شدن مسلمانان است. البته هنوز جهان سومی هستیم، ولی آنچه الان هستیم، نسبت به آنچه در آن زمان بودیم، بسیار عالیتر است و نشانگر پیشرفت برق آسای جهان اسلام است.
پس وضعیت بد امروز کشورهای اسلامی هم تأییدگر این آیه از قرآن است.
نتیجه فانی بودن است!
شبهه:
کاوش در تاریخ ملل و اقوام گذشته نیز ما را به نتیجه ای روشن در این مورد نمی رساند. تنها چیزی که در این جستجوها بدست می آید، کشف این واقعیت است که همة آدمیان (پادشاه و رعیت، مؤمن و کافر، مسلمان و غیرمسلمان و…) روزی باید تسلیم مرگ شوند، همین و بس. پیداست که رسیدن به چنین نتیجه ای به هیچ وجه مستلزم گردش در زمین و زمان (تاریخ و جغرافیا) نیست.
پاسخ:
اگر مثل این منتقد محترم، بخواهیم خیلی سطحی و به دور از حقیقت جویی نگاه کنیم، شاید، چیزی جز این نبینیم! ولی اگر کمی دقّت کنیم، می بینیم که عاقبت یزید بن معاویه چه شد و عاقبت حسین بن علی(ع)، چه شد. می بینیم که عاقبت ابوالفضل العبّاس چه شد و عاقبت عمر بن سعد چه شد. در همین دنیا نیز می بینیم که ظالمینی چون یزید و عمر بن سعد و شمر و امثالهم، در نظر هر مسلمان منصفی ملعونتر از ملعون هستند، و امام حسین(ع) و حضرت عبّاس، گذشته از شیعیان، حتّی نزد غیرمسلمانان نیز محبوبیت دارند، چنانکه زرتشتیها و ارمنیها هم برایشان در ماه محرّم، عزاداری می کنند و نذری می دهند. تمجیدات و فضائلی که اهل سنّت به امام حسین نسبت می دهند هم که جای خود را دارد.
نابودی امپراتوریها و جبّاران، فقط این را نشان نمی دهد که همه باید روزی تسلیم مرگ شوند، بلکه این حقیقت بزرگ را نشان می دهد که افراد دنیاپرست، به چیزی دل بسته اند که به پیشینیانشان وفا ننموده است! این را به آنها یادآوری می کند که اگر این دنیا وفا داشت، به پیشینیانشان وفا می کرد و نوبت به ایشان نمی رسید. آیا ارزشش را دارد که به خاطر رسیدن به لذّات این دنیای بیوفا حقیقت را تکذیب کنیم و در زمین ظلم و فساد به پا کنیم؟
نگاه دقیق نشان می دهد که قدرتمندانی که پیش از این، در برابر اسلام ایستادند، نتوانستند برای مدّت زیادی دوام بیاورند، از کافران صدر اسلام گرفته، تا دشمنانی که در پایان جنگ جهانی اوّل، درست مثل زمان استیلای مغولها، اکثر سرزمینهای اسلامی را در تصرّف داشتند؛ ولی جهان اسلام گذشته از اینکه بیشتر تاریخش همراه با برتری بوده است، هر بار پس از شکست با یک دوران جدید از شکوفایی همراه بوده است، چنانکه بعد از استیلای مغول بود، که سه امپراتوری بزرگ و مقتدر مسلمان، در هند و ایران و عثمانی، بخش عظیمی از تمدّن جهان را به خود اختصاص دادند و عثمانی برای سالها ابرقدرت بلامنازع جهان شد. بعد از شکست عظیم در آخر جنگ جهانی اوّل نیز، جهان اسلام به سرعت شروع به باز پس گرفتن استقلال خود نمود، و در حال حاضر، به جز بخشی از خاک فلسطین که حتی یک درصد از کلّ خاک جهان اسلام را نیز به خود اختصاص نمی دهد، سایر مناطق را پس گرفته است.
اینها چیزهاییست که با گردش در زمین و دیدن آخر و عاقبت ابرقدرتها و جبّاران دیروز، به خوبی به این مسائل خواهیم رسید و درک خواهیم کرد که اسلام تفاوتی اساسی با رقبایش دارد. مشکل افراد منکر همین است، که همیشه ظاهر را می بینند، و از درک باطن قضیه دور هستند.
اثبات پذیری نزول عذاب بر کافران
شبهه:
داستانهای قرآن در مورد نزول عذاب الهی بر کافران و ملحدان و مشرکان نیز در جستجوهای زمینی و زمانی مؤیدی قطعی نمی یابد. ممکن است در کاوشهای باستان شناسی به عنوان مثال، معلوم شود که فلان شهر یا روستا در اثر زلزله ای سهمگین به زیر خاک فرو رفته است. اما هرگز معلوم نمی شود که آیا مردم آن دیار اهل کفر و شرک و فسق و فجور بوده اند، یا انسان هایی مؤمن و نیکوکار و یا ترکیبی از هر دو؛ و آیا این زلزله عذابی الهی بوده است یا صرفاً حادثه ای طبیعی. فراموش نکنیم که حوادث و فجایع طبیعی (مانند سیل و طوفان و زلزله) در تمام طول تاریخ و در همة مناطق زمین و برای همة اقوام و ملل از هر دین و مذهب و آیینی رخ داده و می دهد و در همة موارد نیز تر و خشک را با هم می سوزاند. بنابراین برای رسیدن به نتیجه ای روشن و قطعی در مورد سرنوشت کافران و مشرکان و مخالفان پیامبران راهی وجود ندارد و توصیه به گردش و سیر و سفر در زمین و زمان (تاریخ و جغرافیا) برای یافتن پاسخ این سؤال، حواله کردن به ناکجاآباد است.
پاسخ:
باز هم این منتقد، سخن گزافی می گویند که از نگاه سطحی ایشان خبر می دهد. ایشان گمان می کنند ما عاقبتی را می گوییم که بتوان آنرا به یک حادثه از حوادث طبیعی نسبت داد! ولی اینطور نیست!
آیا اینکه دشمنان اسلام در طول دورانی خاص، یکی پس از دیگری، به طور کامل از میدان خارج شده اند و جهان اسلام در بیشتر دوران برتر بوده است و بعد از هر شکست نیز یک دوران شکوفایی بزرگ داشته است، ناشی از حوادث طبیعی است؟
امّا اگر بخواهیم به عذابها استناد کنیم هم نیازی به عذاب کوچک منطقه ای نداریم، بلکه عذابی مثل طوفان نوح را در نظر می گیریم. آیا این هم یک حادثۀ عادی بود؟ حدود سیصد روایت مختلف در اقصی نقاط جهان در بین تمدّنهای مختلف، از وقوع چنین سیلی خبر می دهند! پس ریشۀ داستان این طوفان عظیم نمی تواند برخاسته از افسانه سازی مردمان باشد، زیرا نمی توان ادّعا کرد که تمامی مردم به شکلی مشابه افسانه سازی نموده اند. داستانهای مشابه در اساطیر و افسانه ها داشته ایم، ولی نه در این حد، بلکه به تعداد انگشت شمار روایتهای مشابهی بین ملل یافت شده است، و این میزان از تشابه نشانگر این است که حتماً داستان ریشه ای حقیقی داشته است، به خصوص اینکه مردمان معمولاً آنچه امروز بدان اسطوره می گوییم را حقیقت می دانستند. البته اقوام مختلف طوفان را بر اساس عقاید خودشان که بعضاً کفرآلود نیز بوده است، مطرح کرده اند، ولی وقوع این طوفان چیزی است که همگی بر آن صحّه می گذارند. حال آیا یک طوفان سراسری یک حادثۀ طبیعی است؟ اگر طبیعی است، پس چرا دوباره رخ نمی دهد؟ آیا خشک و تر را با هم سوزانده است؟ اگر آری، چرا طبق این روایات انسانهای خوب نجات پیدا می کنند و گناهکاران و منکران عذاب می شوند؟ پس این سخن منتقد محترم باطل است.
و به طور مشابه، واقعۀ اصحاب فیل که اعرابی که مخاطب قرآن بودند، آنرا به خاطر داشتند. آیا یک حادثۀ طبیعی بود؟ چند بار شنیده اید پرندگان سنگ بردارند و بر سر سپاهی بریزند و با این کار، آن سپاه را نابود کنند؟ نزول آیات قرآن، تنها 40 سال پس از این حادثه آغاز شد، و اعراب به خوبی می دانستند که منظور قرآن، از آیات سورۀ فیل چیست:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ أَ لَمْ تَرَ کیفَ فَعَلَ رَبُّک بِأَصحَابِ الْفِیلِ(1) أَ لَمْ یجْعَلْ کیدَهُمْ فىِ تَضْلِیلٍ(2) وَ أَرْسَلَ عَلَیهِمْ طَیرًا أَبَابِیلَ(3) تَرْمِیهِم بحِجَارَةٍ مِّن سِجِّیلٍ(4) فجَعَلَهُمْ کعَصْفٍ مَّأْکولِ(5)[5]
به نام خداوند بخشنده مهربان. آیا ندیدى پروردگارت با فیل سواران [لشکر ابرهه که براى نابودى کعبه آمده بودند] چه کرد؟!(1) آیا نقشه آنها را در ضلالت و تباهى قرار نداد؟!(2) و بر سر آنها پرندگانى را گروه گروه فرستاد،(3) که با سنگهاى کوچکى آنان را هدف قرار مىدادند (4) سرانجام آنها را همچون کاه خوردهشده (و متلاشى) قرار داد! (5)
آیا هجوم پرندگان و در هم کوبیدن لشکری از سربازان را باید یک حادثه بدانیم که طبیعی است و به راستی برای دیگران هم رخ می دهد؟! اگر این چنین است، خواهشمندم که مثالهایی از این مسئله را به ما نشان بدهند!
***
بنابراین، این جستجو نه تنها لغو و بیهوده نیست، بلکه به نتایج بسیار خوبی نیز منجر می شود، فقط کافی است که ما کمی بیطرفانه به قضیه نگاه کنیم، و نخواهیم مدام فشار بیاوریم که حقایق را رد کنیم.
سلام. هدف این وبلاگ به هیچ وجه اهانت به عقاید دوستان مسیحی نیست. خدا خود میداند که ما مسلمانان چقدر حضرت عیسی(ع) و مادر بزرگوارش مریم مقدّس(س) را دوست داریم. از مسیحیان هم نفرتی در دل نداریم، بلکه آنها را دوست داریم.